تشیع اثنی عشری اصولی دارد. یکی از این اصول، تولی(دوستداری) اولیای خداوند عالم و تبری(بیزاری جُستن) از دشمنان خداست. کربلا، مظهر تبری است؛ اما این تبری در همان حالِ جدا سازی و مرز گذاریش، نقطهی به هم پیوستگی و اتصال نیز هست. واقعهی کربلا محل تلاقی و اشتراک جهان تشیع و تسنن است.
برای اثبات این مدعا شواهد زیر عرضه میگردد:
۱. ابن عماد حنبلی
(ابن عماد حنبلی: مورخ، فقیه و دانشمند ادبیات از اهل تسنن که در صالحیهی دمشق به دنیا آمد و روزگاری دراز را در قاهرهی مصر سپری نمود و با لباس حج در مکه درگذشت. وی در رُخداد سرخ کربلا پس از بیان رویداد میگوید: خدا بکشد، کنندهی آن را و خوارش سازد و هر آن را که دستور به این کار داد و به این کار راضی شد).[۱]
۲. خالد بن معدان
(خالد بن معدان) تابعی و عابدی است که پس از ورود اهل بیت(علیهمالسلام) به شهر شام با مشاهدهی مظلومیت سرخ بالان کربلا، متاثر شده و با حالی غمناک اشعاری سرود که محتوایش این است که: (ای پسر دختر رسول الله سرت را آوردند در حالیکه به خون رنگینش ساخته بودند. تو گویی با این ظلم به جنگ رسول الله رفته بودند. تو را تشنه شهید کردند و کارشان را بزرگ پنداشتند! و …).[۲]
۳. محمد بن ادریس شافعی
(محمد بن ادریس شافعی) پیشوای یکی از مذاهب چهارگانهی اهل سنت(شافعیه) در رثا و سوگ حضرت امام حسین(علیهالسلام) اشعاری را سروده است و بیان داشته که بر امام حسین(علیهالسلام) میگرید[۳].
۴. نورالدین عبدالرحمن جامی
(جامی) عارف و شاعر شناخته شده و از اهل سنت است که در مدح و ثنا و نیز سوگ حضرت اباعبدالله(علیهالسلام) خوش درخشیده و حتی به زیارت مزار مطهر حضرت مشرف شده است.[۴]
۵. جلال الدین سیوطی
(سیوطی) نویسندهی پر نگارش اهل سنت در زمان بیان رویداد تلخ کربلا از حزن عمیقش میگوید؛ او بیان میکند که قلبش تحمل یادآوری این رخداد را ندارد، او به مقام بلند حضرت و موارد مختلف معجزات شهادت حضرت هم پرداخته است. وی هرگونه بزرگداشت خاندان حضرت(علیهمالسلام) از سوی یزید را رد نموده است).[۵]
پینوشت
[۱]. شذرات الذهب، ابن حماد الحنبلی، ج ۱، ص ۶۶.
[۲]. ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص ۷۶.
[۳]. رازی قزوینی، عبد الجلیل، النقض، ص ۳۷۰.
[۴]. نظامی باخزری، عبد الواسع، مقامات جامی، ص ۱۷۴.
[۵]. سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفا، صص ۹ – ۲۰۷.
انتهای مطلب
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/4362