دستکم چهار میلیون مسلمان در خشونتهای خاورمیانه و مناطق دیگر طی دهه گذشته جان خود را از دست دادهاند - درگیریهایی که بسیاری از معتقدان به اسلام مقصر آنها را در دولتها "بی دین" و "کافر" میدانند. اما در میان این خشونتها، مسلمانان چه میشوند؛ خشونتهایی که در سالهای اخیر بیشتر رایج شدهاند؟
خبرنگار شبکه خبری ان.بی.سی، "ریچارد انجل" این مساله پیچیده را مورد بررسی قرار میدهد.
به گزارش انصار به نقل از (ایسنا)، ریچارد انجل و رابرت ویندرم، در تحلیلی نوشتهاند: (غرب به ویژه ایالات متحده، کمپینی از نسلکشی و سرکوب علیه مسلمانان به راه انداخته است که هدف آن از میان بردن و پاک کردن حامیان و پیروان اسلام از روی نقشه است؛ دستکم این همانی است که اسلامگرایان رادیکال آن را میبینند.
این پیام تبلیغاتی علنی شده و تقلید شده توسط شبهنظامیان در سراسر جهان با نتایجی مرگبار در سال جاری میلادی در بوستون، لندن و نایروبی منعکس شده و به واسطه تداوم و درگیریها در مصر، سوریه، آفریقا و سایر جاها تایید شده است، این مساله در میان جریان اصلی مسلمانان اصطکاک و امتداد پیدا کرده و حتی کاخ سفید را مجبور کرده تا حین تعیین سیاست خارجی تاثیر این روند را مدنظر قرار دهد.
و علت آن چیست؟ اِد حسین، یکی از افراد برجسته مطالعات خاورمیانه در شورای روابط خارجی امریکا علت آن را این حقیقت میداند: مسلمانان در سه دهه گذشته به تعداد زیاد به صورت خشونتباری در سراسر جهان کشته شدهاند و مرگ بسیاری از آنها توسط کشورهای غیرمسلمان بوده است.
او میگوید: حقیقت زشت، اما واقعی است. زمانی که به 30 سال قبل باز میگردید و خاطرات را مرور میکنید، همواره گزارشی از کشته شدن مسلمانان در گوشهای از جهان وجود دارد و این ثابت شده است.
یک تحلیل دادهای شبکه خبری ان.بی.سی از منابع مختلف نشان میدهد که بیش از چهار میلیون مسلمان در درگیریها در افغانستان، عراق، بوسنی، چچن و مناطق دیگر از سال 1980 میلادی کشته شدهاند. این دادهها که غیر دقیق، سیاسی و اغلب قابل اثبات نیستند، از جانب سازمانهای حقوق بشری، مطالعات آکادمیک، سازمان ملل و سایر گروههای نماینده از سوی قربانیان به دست آمدهاند.
بسیاری از کارشناسان تروریسم و نخبگان اسلامی هشدار میدهند که غرب در حال سازماندهی یک "نسلکشی" است که یک سادهانگاری بیش از حد و فاحش محسوب میشود.
پی.جی.کراولی، سخنگوی هیلاری کلینتون، وزیر سابق امور خارجه امریکا و استاد دانشگاه جورج واشنگتن در حال حاضر میگوید: با جنگ ایران و عراق آغاز میکنیم و تا به امروز ادامه میدهیم. تلفات بیشتر و بیشتری توسط مسلمانان علیه مسلمانان به وجود آمد. روایت غالب در منطقه همواره جنگ صادقانه علیه صلیبیان است، اما این حقیقت ماجرا نیست.
این دادهها تا حدودی از این دیدگاه حمایت میکند؛ به این معنا که به سختی نیمی از مرگها در دادههای تحلیلی شبکه خبری ان.بی.سی ناشی از درگیری، متضمّن نابودی دو طرف است؛ تمایلی که در سالهای اخیر به شدت افزایش یافته است.
با این همه، استنباط این است که قدرتهای غیر مسلمان جهان در حال هدف قرار دادن و نشانه گرفتن اسلامی هستند که به شدت و به صورت گسترده در جهان عرب و فراتر از آن پذیرفته شده و این امر هم اکنون یک مرکز توجه در سیاست خارجی امریکا است.
استیو سیمون، که تا به امروز ریاست تحریریه خاورمیانه در شورای امنیت ملی امریکا را برعهده داشت، میگوید: مساله ذکر شده هماکنون بخشی از مناظره بر سر حملات پهپادها و چارچوب زمانی برای خروج امریکا از عراق است. در طول زمان تاکید من این بوده که دولت امریکا به شدت درباره هزینههای اعتباری حملات پهپادها آگاهی پیدا کند و آنها را در مقابل دستاوردهای تاکتیکی قابل ملاحظه مورد بررسی قرار دهد. این نگرانی وجود داشت که طی یک دهه مردم بیشتری کشته میشوند. علاوه بر این، پهپادها که وسیلهای کشنده محسوب میشوند، برای تسریع خروج نظامیان امریکایی از عراق در حکم تصمیمگیرنده قرار گرفتند.
رئیس بخش خاورمیانه شورای امنیت ملی امریکا میافزاید: تحریمها که امریکا، آنها را هدایت میکرد، خسارات زیادی بر جای گذاشت و سپس جنگ در گرفت. ما همچنین میدانستیم که دخالت ما، جنگ و نبردی را آغاز میکند که دو طرف را به نابودی میکشد؛ جنگی که بسیاری را به کشتن میدهد.
کارشناسان میگویند: کمپین تبلیغاتی همچنین به گروههای تروریستی آماده جنگ چون القاعده کمک میکند تا انزجار خود را نسبت به کافران - خواه مسیحیان، یهودیان یا هندوها و کمونیستها - افزایش و گسترش داده و تحریکی برای حملات جدید باشند.
تنها در سال جاری میلادی، مهاجمان از چنین سبک گفتار و شیوه بیان برای توجیه حملات تروریستی خود در لندن، بوستون و حمله سپتامبر الشباب به نایروبی، کنیا که دستکم 67 کشته بر جای گذاشت، استفاده کردند.
مظنونان بمبگذاری ماراتن بوستون، جوهر سارنایف، در یادداشتی سرسری که در قایقی در واترتاون، ماساچوست حین دستگیری برجای گذاشت، دولت امریکا را به کشتار غیرنظامیان بیگناه متهم کرد.
در یادداشت جوهر سارنایف که خبرگزاری آسوشیتدپرس آن را منتشر کرد، آمده است: من تمایلی به کشتن مردم بیگناه ندارم. اما نمیتوانم بایستم و شاهد آن باشم که این اهریمن بدون مجازات میماند. ما مسلمانان یک بدن هستیم، شما که به یکی از ما آسیب میرسانید، انگار به همه ما صدمه میزنید.
عقیده و تفکر اصلی این است که هر کدام از دادهها به سمت مساله و جریان اصلی مسلمانان بازمیگردد و ختم میشود. زمانی که محمد البرادعی، برنده جایزه صلح نوبل از مصر در سال 2010 میلادی به شورای روابط خارجی گفت که به عنوان مثال یک میلیون عراقی در نتیجه تهاجم امریکا به عراق کشته شدند، او در اصل آماری را تکرار کرد که به صورت معمول در خیابانهای این کشور شنیده بود. البته اکثر تحقیقات آکادمیک تعداد این کشتهها را در نتیجه درگیری مستقیم بسیار کمتر اعلام کردند - بین 150 تا 200 هزار نفر.
اگرچه مشخص است که امریکا و سایر کشورهای غیرمسلمان از طریق اعمال تهاجمی در این استنباط شرکت کردهاند.
بنابر تخمین سازمان ملل، تهاجم شوروی سابق و اشغال افغانستان 1 / 2 میلیون افغان از جمله 5 / 13 درصد از جمعیت مردان کشور را به کام مرگ کشاند. جنگهای تحت رهبری امریکا علیه صدام، دیکتاتور سابق عراق، کشتههای زیادی را در این کشور برجای گذاشت. روسیه دهها هزار تن را در چچن به کام مرگ کشاند. نیروهای صرب و کروات صدها هزار تن را در بوسنی و کوزوو کشتند یا باعث مرگ آنها به واسطه گرسنگی شدند. نیروهای هندوستان نیز مسلمانان را در کشمیر کشتهاند. بسیاری از آنهایی که کشته شدند، غیرنظامی و اغلب زنان و کودکان بودند.
توماس هگهامر، محقق نروژی امور تروریستی مشخص کرده که اثرگذارترین وسیله سربازگیری القاعده، ویدئوهایی است که در آنها کودکان و زنان در اینچنین درگیریهایی کشته میشوند؛ فیلمهایی که به صورت گسترده در انترنت یافت میشوند.
جنگهایی که هر دو در آنها متضمّن تلفات زیادی شدهاند، شامل جنگ ایران و عراق، جنگهای فرقهای و سیاسی در الجزایر یا سودان یا تاجیکستان.
اما کشته شدن و مرگ مسلمانان در عراق در درگیریهای چندوجهی نشانگر این است که چگونه، در صورتی که روی داستان را به سمت اسلامگرایان رادیکال بگرادنیم، غرب در اعمال خشونت مسلمانان علیه مسلمانان دست داشته است.
در جنگ عراق علیه ایران (1988 تا 1980) به عنوان مثال، دو کشور اسلامی در بنبستی فرو رفتند، جنگیدند و صدها هزار تن در هر دو طرف کشته شدند. اما بسیاری از مسلمانان میگویند که این جنگ به دست کشورهای غربیای طولانی شد که صدام را مسلح کرده و خواستار خونریزی و جنگ بودند.
اِد حسین، کارشناس شورای روابط خارجی امریکا میگوید: شرایط درگیریها و تحرکات محلی به خاطر توضیحات سهلالوصول با بیاعتنایی مواجه شدهاند. حتی اگر این جنگ مسلمانان علیه مسلمانان باشد، همچنان این مساله به تصویر کشیده میشود که آنها برای بازیگران خارجی میجنگند.
هارون مغول، یکی از کارشناسان در مرکز امنیت ملی دانشگاه فوردهام میگوید: طی سالهای گذشته غرب در هیبت ناتو در مساله بوسنی مداخله کرد و ناکامیاش در انجام عملیات در چچن برای توقف "پاکسازی نژادی" در هر دو طرف ممکن است تاثیری بسیار بزرگتر بر روان مسلمانان داشته باشد.
وی با اشاره به قتلعام بیش از هشت هزار مسلمان بوسنیایی توسط نیروهای صرب در جولای 1995 میلادی میافزاید: در 30 سال گذشته، بخش اعظم خشونتها در اروپا علیه مسلمانان بوده است. قتلعام سربرنیتسا، یکی از بزرگترین فجایع تاریخی در اروپا پس از جنگ جهانی دوم محسوب میشود. حملات هوایی روسیه علیه چچن بزرگترین هجوم از جنگ جهانی دوم است.
وی گفت: تا به امروز بسیاری از مسلمانان معتقدند که امریکا و غرب تلاش کردند تا قتلعام در بوسنی را خیلی دیرهنگام متوقف کنند و تنها زمانی در این مساله دخالت کردند که جنگجویان مسلمان در آستانه پیروزی بودند.
سیمون، یکی از مقامهای سابق شورای امنیت ملی امریکا میگوید: بحثها و جدلها برای تشخیص این مساله که مداخله نظامی باعث ایجاد دو کشور مسلمان بوسنی و کوزوو میشود یا خیر، با شکست مواجه شد.
در روایت مسلمانان، این مداخله نظامی از سوی غرب تایید نمیشود. این روایت میگوید که غرب به خاطر مسائل اخلاقی مداخله نکرد بلکه به خاطر منافعش دست به مداخله در نبرد کوزوو زد. زمانی که مشخص شد انگیزهها و اقدامات امریکا غیرقانونی هستند، حتی اگر هم عملکردش درست باشد، غلط و نادرست جلوه داده میشوند.
هارون مغول افزود: دو مساله باید در این روایات تغییر کنند؛ اول اینکه مسلمانان جهان باید توانایی خود را در فریب نخوردن از غرب متحول کنند، این مساله انکار مالکیت هر چیزی است. اگر هر چیزی عروسک خیمهشببازی باشد، هیچ مسئولیتی برای شما نخواهد داشت و گلایه و شکایت واقعی هم به وجود نمیآورد. این توطئه غرب است. اما غرب باید بفهمد که از امریکای شمالی تا شمالشرق آسیا چه میکند و به نیروی مثبت برای تغییر بدل شود.
این محقق در ادامه میگوید: اگرچه همه افراد تحت تاثیر این مساله قرار میگیرند اما تنها افرادی که قصد انجام این کار را دارند گروههای افراطگرا هستند و راهحل آنها هم خشونت است. در اینجا یک خلاء گسترده از رهبری است که با احساس بدبینی و به حاشیه کشیده شدن قوت یافته است.)
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/1106