نویسنده: دکتر سید محمد مهدی جعفری:
چکیده:
از نگاه امیرالمؤمنین علیه السلام، فقدان عدالت و آزادی از آن جایی ناشی میشود که حاکم کم خرد و تبهکار زمامدار شود. چنین حاکمی عدالت و آزادی را پایمال خواهد ساخت و شهروندان را رعیت خواهد پنداشت. اما علی علیه السلام ذات و جوهر انسانی را آزاد میخواهد تا آدمی بندۀ دیگران نشود. عدالت علوی قرار گرفتن هر چیز در جای درست خود است که برتر از جود و بخشش خواهد بود. با توجه به همین معانی است که امیرالمؤمنین علیه السلام حاکمیت خود را در مدتی کوتاه اعمال میکند و البته این رویکرد امام، کسانی را میآزارد. در مسیر همین شیوۀ حکومتی است که امیرالمؤمنین از مردم میخواهد که از گفتن سخن حق دریغ نورزند.
روش امیرالمؤمنین موجبات پدیداری آزادی و برون رفت از ناآگاهی را فراهم میکند. از این روی، هر عملی که مخالفت با عدالت و آزادی مورد نظر حضرت علی علیه السلام باشد، ضد ارزشهای انسانی تلقی میشود.
(بی گمان من دیدار خدا را بسی مشتاق و خواستارم، و نیکی پاداش او را چشم به راه و امیدوارم؛ لکین تنها دغدغهای که پیوسته مرا به خود گرفتار کرده است آن است که کار فرمانروایی بر این امت را مشتی کم خرد تبهکار فرا چنگ آرد، و در نتیجه دارایی خدا را (همچون ملک شخصی) دست به دست در میان خودشان بگردانند، و بندگان خدا را بردگانی (متعلق به خود) به شمار آرند. با افراد صالح و شایستگان (که زیر بار آنان نمی روند) به جنگ برخیزند، و با تبهکاران و فاسدان حزب و دار و دسته تشکیل دهند).
همۀ نگرانی و ناراحتی امیرالمؤمنین آن است که مشتی افراد کم خرد و تبهکار فرمانروایی و مسئولیت ارادۀ مردم را به دست گیرند و بر گُردۀ مردم سوار شوند و دارایی و امکانات و منابع اقتصادی و اجتماعی مردم را به خودشان و دار و دستۀ فاسد خود اختصاص دهند، و به همۀ مردم که از ایادی و کارگزاران خودشان نیستند به چشم برده و فرمانبر بنگرند، و همین که به اعتراض و انتقاد لب بگشایند، با دار و دستهای که پیرامون خود گرد آورده اند به جنگشان برخیزند. این کار یعنی نابودی عدالت و آزادی.
آزادی چیست؟
حال ببینیم آن آزادی که علی (ع) دغدغۀ آن را دارد چیست؟
آزادی ابعاد گوناگون و نمودها و چهرههای بسیاری دارد. هر کس به شکلی با آن نرد عشق باخته، و بیبهرگان از ان غزلها در فراقش ساخته اند.
تعریفی که هر کسی از آزادی دارد نیز، بسته به زمان و مکان و شرایط تاریخی و جغرافیایی و فرهنگی و اجتماعی اش، با دیگران تفاوت دارد.
قرآن هدف بعثت پیامبر بزرگ اسلام را آزاد کردن انسانها از بندها و زنجیرهای بسته شده بر دست و پا و زبان و اندیشۀ آنان، و برداشتن بار گران از پشت و ران و ذهن و گشودن عقدهها از جان و سراسر وجودشان میداند:
(الأعراف، 157) (کسانی از آن فرستادۀ پیامبر ناوابسته پیروی میکنند که (نام) او را نوشته و در تورات و انجیل مییابند، آنان را به کارهای پسندیده فرمان میدهد، و از کارهای ناپسندشان باز میدارد، و پاکیزهها را برایشان روا میشمارد، و پلیدیها را بر آنان ناروا میکند، و بار سنگین کمرشکن شان را از پشت آنان برمی دارد، و بند و زنجیرهایی را که بر (دست و پا و اندیشۀ) ایشان بسته شده است (می گشاید)، پس کسانی که به او ایمان آوردند و به پشتیبانی و یاری او برخاستند، و از نوری که با او فرود آمده (یعنی قرآن) پیروی کردند، (از بند) رستگان همان کسان هستند).
برخی دنبال آزادی تجارت هستند، عدهای خواستار آزادی مالکیت، گروهی آزادی شغل و مقام را میجویند، دستهای هم آزادی بیان و اجتماعات و ابراز عقیده.
هر یک از این خواستاران مقصد و مطلوبی دارند و به دنبال آن هستند و سرانجام به مطلوب خود میرسند، لیکن چیزی که افراد از آن غافل میباشند آزادی جان و وجود انسان از هر قید و بندی است که انسان خود بر گردن خویش بسته و گوهر انسانی اش را به تاراج گذاشته است. انسان اگر آزاده شد، هر بندی را میتواند باز کند و هر گرهی را بگشاید. امیرالمؤمنین میفرماید:
(آزادگی را خدا در نهاد انسان گذاشته است). اگر انسان آزاده باشد، بندگی خدا هم برای او آزادی میآورد. بدین جهت، امام حسین (ع) در روز عاشورا به بندگان زر و زور و تزویر که قصد چپاول حرام او را دارند میفرماید: (اگر هرگز دینی نداشته اید، و از روز رستاخیز نمی ترسید، دست کم در این جهان آزاده باشید).
زیرا آزادگی از ارتکاب عمل ننگین و غیرانسانی جلوگیری میکند. و حر بن یزید ریاحی تا هنگامی که اسیر مقام فرماندهی و دلباختۀ قدرت بود، یکی از افراد پست عبیدا... بن زیاد به شمار میرفت؛ پستتر از لجن. همین که خود را از این بند رها ساخت، به آزادگی و آزادی تاریخی و جاویدان رسید و پس از شهادت و رسیدن به فلاح یعنی رَستن از بند وابستگیها بود که سرور آزادگان حسین بن علی (ع) بر بالای سرش حاضر شد و این مدال افتخار را به وی اعطا کرد و به او گفت: (تو آزاده هستی چنان که مادرت این نام را بر تو نهاد).
آری کسانی که فرهنگ آزادی را کسب نکرده باشند و قدر و ارزش آزادی را ندانند، یا از آزادی سوءاستفاده کنند، دولت آزادی از دستشان بیرون میرود، و خودکامگانی بر آنان فرمان میرانند که جز با رابطۀ ارباب رعیتی و فرمان بردن بیچون و چرا، رابطۀ دیگری با شهروندان نمی شناسند.
امام علی (ع) پس از تجربههایی گرانبار برای ادارۀ امور مردم، و با بینشی ژرف، و عشقی به حق، و شناخت حقوق گوناگون مردم، سرپرستی مردم را با پیشنهاد مصرانه و با پافشاری مردم به دست گرفت. از همان لحظۀ پذیرش بار این مسئولیت سنگین، اوضاع و شرایط اجتماعی آن روز مردم را بر ایشان تشریح میکند، و برنامۀ انقلابی و زیر و رو کنندۀ خود را به روشنی برای مردم باز میگوید، آنگاه همه را آزاد میگذارند كه با او بیعت بكنند یا نكنند. مردم با شیفتگی و علاقه و آگاهی و آزادی با وی پیمان میبندند. لیکن تنی چند از افراد ممتاز و ته ماندۀ اشراف که در قبل از همۀ امکانات بهره مند بوده اند و بیم آن را دارند که علی آن امتیازات را از آنان بگیرد و به صاحبان حق که مردم است باز پس دهد، حاضر نمی شوند با او بیعت کنند. برخی از یاران علی که میترسند این گروه با نبستن پیمان بیعت به کانون فتنه و فساد و توطئه علیه سرپرستی مردم و نظام راستین مردم سالاری تبدیل شوند، میخواهند آن افراد را به بیعت مجبور کنند. امیرالمؤمنین در برابر این خواست میایستد و اعلام میکند که بیعت با من اجباری نیست، هر کس مایل است، بیعت کند. لیکن هنگامی که مردم آگاهانه و آزادانه بیعت کردند، نه آنان حق شکستن بیعت را دارند، مگر آن گاه که مسؤول از اصول قرارداد ضمنی پیمان بیعت منحرف شده باشد، و نه کسی میتواند به بهانۀ حضور نداشتن در مراسم بیعت، دیگری را برگزیند. (صبحی صالح، خ 173)
پس از بسته شدن پیمان بیعت، برنامۀ اقتصادی داد گرانۀ خود را چنین میگوید:
(به خدا سوگند، اگر (اموال و حقوق عمومی را) بینیم که با آن برای کابین همسران پرداخته اند، و کنیزکان خریداری کرده اند، بیهیچ تردید و درنگی آن را (به بیت المال همگانی) باز میگردانم؛ زیرا در دادگری گشایشی است و هر کس که از داد به تنگنا افتد، بیداد او را بیشتر به تنگنا افکند!) (صبحی صالح، خ 15)
آری آن کسان که آزاد بوده اند تا اموال عمومی را چپاول کنند، با برنامههای سوسیال دموکراسی علی (ع)، تجارب لیبرالی و آزادی ویژۀ خود را از میان رفته میبینند، و شعار (النّاس مسلطّون علی اموالهم و انفسهم) سر میدهند، تا پای جان هم که شده است، و به بهای نابودی همۀ ملت، به جنگ با علی برمی خیزند.
امیرالمؤمنین اعلام میکند که عدالت گشایشی و فراخنایی به اکثریت میدهد که اگر افراد بهره مند از امتیازها و رانت خواران، به حق خود، مانند دیگر مردم، بسنده کنند، از آن گشایش همگانی و ارزشهای انسانی میتوانند بهره مند شوند، اما اگر بخواهند از همان امتیازخواهیها و انحصارطلبیهای بیدادگرانه همچنان برخوردار باشند، با پدید آوردن بحرانهای اقتصادی برای کشور و در فشار گذاشتن مردم، خود آنان هم در این تنگنایی که پدید آورده اند گرفتار میشوند، و در آتشی که افروخته اند، خواهند ساخت.
عدالت چیست؟
دانشمندان و فرزانگان، در سراسر روزگار، عدالت را میانۀ تندروی و کندروی، گزافه و کوتاهی، بیش از اندازۀ پیش رفتن و کمتر از آنچه باید به حرکت درآمدن، انصاف، حق و مانند اینها میدانند. امیرالمؤمنین عدل را چنین تعریف میکند:
(عدل کارها را در جای (درست) خود میگذارد، و بخشش چیزها را از سمت و سوی خود بیرون میبرد؛ عدل گرداننده و پروراندهای همگانی است، و بخشش پراکنده رگبارگذاری ویژگانی است، پس (در هنگام سنجیدن این دو با یکدیگر) والاتر و برتر دادگری است). (صبحی صالح، ق 437)
امیرالمؤمنین عدالت اقتصادی را همبسته و در پیوند با آزادی سیاسی و هر دو اصل را وابسته به امنیت و نظم اجتماعی میداند.
گروهی سبک مغز و متعصب و قشری و ظاهربین که قرائت و حفظ قرآن و نقل حدیث از رسول خدا (ص) را بر فهم و درک و درست به اجرا گذاشتن آنها ترجیح میدهند، با همین دریافت سطحی و اندیشۀ قالبی و بسته، امیرالمؤمنین (ع) را به کافر شدن متهم کردند، زیرا او حکومت الهی را به داوری بشرها گذاشته است. پیوسته شعار میدادند که (لا حُکمَ اِلّا ل...)! امیرالمؤمنین نخست به آنان تفهیم کرد که آنچه متعلق به خدا است و قرآن از آن سخن گفته است حکومت به معنای داوری و قضاوت است، نه فرمانروایی سیاسی و گردانیدن و به دست گرفتن امور مردم. امور مردم باید بوسیلۀ خودشان و با توجه به شرایط و اوضاع اجتماعی و تاریخی و دیگر مصالح مردم اداره شود، حتی اگر این فرد تبهکار باشد.
سپس به یاران آموخت که با دارندگان اندیشه نباید به قهر و جنگ متوسل شد، زیرا اینان به دنبال حق بوده اند، لیکن به علت همین تعصب و رویه نگری و دور شدن از خردورزی به باطل افتاده اند. و به آن گروه که دست از لجاجت و عناد و مخالفت برنمی داشتند و به جای استدلال و منطق، پیوسته در مساجد و محافل شعار میدادند، و مجالس سخنرانی و حتی نماز امیرالمؤمنین را به هم میزدند، گفت که (شما در نزد ما سه حق دارید: 1- آزادی آمد و شد کردن به مسجد برای عبادت (و بحث کردن و ابراز عقیده و اظهارنظر)؛ 2- برابری اقتصادی و گرفتن سهم خودتان از بیت المال (مانند همۀ مردم)؛ و تا به روی ما شمشیر نکشیده اید (و با مقاومت مسلحانه امنیت اجتماع را به خطر نینداخته اید) ما هم با شما درگیر نمی شویم). (تاریخ طبری، ذیل حوادث سال 37، چاپ لیدن هلند، ص 3362)
کرامت انسانی و عدالت و آزادی
امیرالمؤمنین (ع) راه تأمین قسط اقتصادی و عدالت اجتماعی را در تقویت بنیۀ مالی و فراهم ساختن راههای درآمد میداند، لیکن اقتصادی که از راههای مشروع و با حفظ کرامت انسانی و بر پایۀ عدالت و آزادی و از روی اعتقاد و ایمان به دست آمده باشد. کسب مالیات با این شیوه و پرداخت آن از سوی مؤدیان از روی عقیده و ایمان است که عبادت به شمار میرود، اجتماع را از موانع رشد پاک میکند، و زمینه را برای پیشرفت و بالندگی آماده میسازد و میتوان چنین عملی را زکات و وسیلۀ تزکیه و تربیت نامید.
امام در یک بخشنامۀ آموزنده و انسان ساز، به کارگزار گردآوری خراج و زکات و صدقات، چنین سفارش میکند:
(با پروا گرفتن از خدای یگانهای که هیچ همتایی ندارد به راه بیفت. مبادا مسلمانی را به هراس اندازی، به زور بر (خانه یا زمین) او بتازی، و بیشتر از حق خدا را که در دارایی او هست (و باید بپردازد) از او بگیری. پس چون وارد قبیلهای شدی، در میان خانههایشان منزل مکن و بر سر آب قبیله فرود بیا! سپس با آرامش و سنگینی به سوی ایشان برو، تا این که در میان آنان بایستی. بر ایشان درود بفرست، و در خوشامد گویی به آنان کوتاهی نکن. آنگاه میگویی: بندگان خدا! ولیّ خدا و خلیفۀ او مرا به نزد شما فرستاده تا حق خدا در دارایی تان را از شما بگیرم؛ آیا خدای را حقی در داراییهای شما هست که آن را به ولی او بپردازند؟)
اگر کسی گفت نه، بار دیگر سؤالت را تکرار مکن. اگر کسی آری گفت، بیآن که او را بترسانی یا به او ستم رسانی، یا تکلیفی بر او بار کنی، به همراه او روانه شو و هر چه زر و سیم به تو داد بگیر. اگر شترانی یا چارپایانی دارد، بدون اجازه اش به میان آنها مرو، زیرا بیشتر آنها متعلق به اوست. هنگامی که اجازه گرفتی، مانند شخصی سلطه دار و درشت کردار به میان آنها مرو. مبادا چارپایی را برمانی یا بترسانی یا به صاحبشان آزاری برسانی! آن چارپایان را دو بخش کن و او را در گزیدن هر بخش آزاد بگذار، بخش دیگر را دوباره دو بخش كن و باز هم او را در برداشتن هر یک از آن دو بخش آزاد بگذار. همچنان به این بخش کردن ادامه بده تا آن اندازه که میتوان حق خدا را از دارایی او گرفت و هر اندازه كه حق خدا است از او بگیر. اگر خواستار به هم زدن بخش کردنت شد از او بپذیر، و همه را با هم مخلوط کن، و مانند بار نخست اقدام کن تا آن جا که حق خدا در دارایی او را از وی بستانی.
نباید چارپای پیری، فرسوده ای، دست و پا شکسته ای، از بیماری ناتوان شده ای، و یا آسیب دیدهای را بگیری. (برای آوردن آنها) کسی را میگماری که به دینداری او اطمینان داشته باشی و او نسبت به مال مسلمانان مهربان باشد، تا آنها را به سرپرست مسلمانان برساند و سرپرست، آنها را در میان مسلمانان تقسیم کند. (برای رسانیدن) آنها را به کسی میسپاری که نیک خواهی دلسوز و امانت داری نگاهبان باشد، نه درشت خویی سخت گیرنده و درمانده سازی به ستوه آورنده.
هر چه در نزدت گرد آمده زود به نزد ما بفرست تا طبق فرمان خدا عمل کنیم. به شخص امین خودت که آنها را میآورد سفارش کن که میان ماده شتر و کُره شیرخوارش را جدا نکند، و همۀ شیر آن را ندوشد که برای فرزندش چیزی نماند، با سوار شدن بر شتر آن را به خستگی دچار نکند، باید میان آن ماده شتر و مانندههای آن در سواری گرفتن عادلانه رفتار کند. بر ستور وامانده در حرکت آسان گیرد. با شتر ساییده سُم و لنگ مدارا کند و آنها را آهسته براند. در هنگام عبور از آبگیرها آنها را بر سر آب ببرد، از زمینهای گیاه دار آنها را دور نکند که بخواهد در جادههای خشک و بیگیاه ببرد. ساعاتی آنها را آسوده گذارد، و در کنار آبها و گیاههای اندک فرصت بیشتری به آنها بدهد، که به اذن خدا آنها را فربه و تنومند به نزد ما برساند، نه خسته و درمانده، تا بر طبق کتاب خدا و سنت پیامبرش آنها را (در میان مستحقان) تقسیم کنیم. چنین شیوۀ عملی، به خواست خدا، پاداش ترا بزرگتر میکند، و به رشد و بالندگی تو نزدیکتر است). (صبحی صالح، ن 25)
علی نسبت به شهروندانی که باید خراج و مالیات بپردازند رئوف و مهربان است، و در برابر کسانی که خواستار امتیازی بیشتر از عموم مردم هستند، و به ویژه کارگزاران و مسئولانی که باید در خدمت مردم باشند و وسائل رفاه یا حداقل معیشت را برای تودۀ مردم فراهم کنند بسیار سختگیر است، بطوری که اگر گمان برد که ممکن است کوچکترین خیانتی در مال مردم که به عنوان امانت بدانان سپرده شده است، روا دارند، چنان به شدت هشدار میدهد و مؤاخذه میکند که احتمال هیچ سازش و گذشتی از او نمی رود، حتی اگر در برابر برادر و یا دختر یا فرزندانش باشد. در نامهای به کارگزار خود زیاد بن أبیه مینویسد:
(به خدا سوگند میخورم راستین سوگندی، که بیهیچ تردیدی اگر به اطلاع من برسد که در غنیمت مسلمانان خیانتی، کوچک یا بزرگ، کرده باشی چنان به شدت بر تو سخت خواهم گرفت که آن شدت عمل تو را به صورت شخصی درآورد اندک بهره، بسیار گران پشت، و ناچیز کار (و بیمقدار)، بدرود). (صبحی صالح، ن 20)
و به یکی دیگر از کارگزارانش که در بیت المال زیر دستش خیانت ورزیده آن را برداشته به شهر خود، مکه برده است، پس از تشریح اوضاع برای او و نصیحت کردنش مینویسد:
(خدای را پروا گیر، و اموال آن مردم را به ایشان بازگردان، زیرا اگر چنین نکرده باشی و خدا امکان دست یافتن بر تو را به من بدهد، دربارۀ تو به درگاه خدا عذر خواسته، با همان شمشیرم بر تو خواهم کوفت که هیچ کس را با آن نزده ام جز آن که به آتش درآمده است! به خدا قسم میخورم اگر حسن و حسین هم کاری همچون تو کنند. هیچ سازش و آتشی بسی نزد من ندارند، و به کوچکترین خواستشان دست من نمی یابند، تا این که حق را از آن دو بگیرم، و باطل را از ستم کردنش بزدایم). (صبحی صالح، ن 41)
از نظر امیرالمؤمنین بزرگترین خیانت، خیانت به امت است، و زشت ترین کارها نیرنگ زدن به پیشوایان:
(کسی که امانت را پست شمارد، و در چراگاه خیانت بچرد، و وجود و دین خود را از خیانت پاکیزه نگرداند، خود را در این جهان در خواری و رسوایی افکنده است، و در جهان دیگر خوارتر و رسواتر خواهد شد. بزرگترین خیانت، خیانت کردن به امت است، و زشت ترین نیرنگ، فریفتن پیشوایان است). (صبحی صالح، ن 26)
امیرالمؤمنین نصیحت و انتفاد خیرخواهانۀ همگان، و رایزنی با همۀ مردم را شرط تحقق عدالت میداند، و هر دو یعنی آزادی و عدالت را ضامن به اجرا در آمدن حق.
در روزهای جنگ صفین، مردم را گرد آورده به آنان حق شان را آموزش میدهد. و نسبت به وظیفهای که دارند آگاه میسازد، و حق و وظیفۀ سرپرست و مسئول امر را هم یادآوری میکند و این دو را متقابل و وابسته به یکدیگر میداند. (از گفتن سخن حقی، یا دادن نظر مشورتی دربارۀ عدلی، به من خودداری نورزید).(صبحی صالح، خ 216)
جمع بندی و نتیجه گیری
خلاصه آن که امیرالمؤمنین مسئولیت امر و ولایت و سرپرستی مردم را ابزار و وسیلهای میداند برای به رشد رسانیدن و در جهت تعالی و کمال بردن مردم. و همین که مردم مسؤولیت سرپرستی و فرمانروایی را به وی سپردند، همۀ دغدغه اش آزادی و عدالت بود. نخست شناسانیدن آنها به مردم، آگاه ساختن مردم از وجود آنها و موانعی که بر سر راه آنها است و حقوقی و وظایفی که دارند؛ و سپس برداشتن موانع و به اجرا درآوردن آنها در صحنۀ اجتماع.
نگرانی بزرگ امام آن بود که دشمنان مردم با ایجاد فتنه و آشوب فکری و اجتماعی، مردم را دربارۀ حق به شبهه اندازند و به غفلت و ناآگاهی بکشانند، و آنگاه خود زمام حکومت را به دست گیرند و برای تسلط یافتن کامل بر قدرت، آزادی را از مردم سلب کنند و آنان را به صورت برده درآورند، و اموال مردم را بربایند و آن را دارایی شخصی خود بدانند.
امیرالمؤمنین در اجرای عدالت بسیار سختگیر است و در برابر خائنان به اموال عمومی شدیدترین موضع را میگیرد، لیکن در دادن آزادی برای ابراز عقیده و بیان اندیشه و اظهار نظر به موافق و مخالف اهل تسامح و گذشت است.
علی در همه حال کرامت و ارزش انسان را در نظر دارد، و همۀ اقداماتش برای رسانیدن بشرها به مقام (کرّمنا بنی آدم) است. به امید موفقیت برای شناخت آموزشهای انسان ساز علوی، و راهنمای عمل قرار دادن آنها در همه حال.
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/381