درباره ما  |  ارتباط با ما  |  RSS  |  آرشیو  |  1403-01-30  |  2024-04-18  |  بروز شده در: 1403/01/29 - 14:51:0 FA | AR | PS | EN
مروت: پاکستان دو پایگاه نظامی به امریکا داده است            دیدار وزیر اقتصاد حکومت طالبان با رئیس موسسه آی ام سی            بهره برداری از 20 پروژه در پلخمری طی یک سال گذشته            افغانستان بخشی از حقابه ایران را رها کرد            با آغاز مرحله دوم اخراج پناهجویان از پاکستان ۲۷۷ افغان اخراج شد             برای رقابت در بازارهای جهانی؛ نیاز به استفاده از زعفران دیگران نداریم            پس از 12 سال؛ یک زن در ولایت غزنی از زندان خانگی آزاد شد            تاخیر در کار بازسازی جاده بادام باغ و شکایت باشندگان این منطقه            سازمان ملل؛ جنگ علیه غزه را جنگ علیه زنان اعلام کرد            کاهش ۱۹ درصدی صادرات افغانستان در ماه اخیر سال 1402             عضویت فلسطین در سازمان ملل به رأی گذاشته می شود             افزایش شمار تلفات سیلاب ها به ۶۶ تن در کشور            امریکا از اعمال تحریم‌های جدید علیه ایران خبر داد            آمادگی ها برای مهاجرین اخراجی از پاکستان در گذر گاه تورخم            آموزش علوم نوین برای ساختن نظام ضروری است            






تاریخ نشر: 1393/6/15 - 10:10:10
تعداد بازدید: 3463
با دوستان خود به اشتراک بگذارید

ناگفته‌هایی از زندگی "احمدشاه مسعود" از زبان همسرش
ناگفته‌هایی از زندگی

"احمد شاه مسعود به‌روایت صدیقه مسعود" عنوان كتابی است كه ناگفته‌هایی از زندگی قهرمان ملی کشورمان را از زبان نزدیك‌ترین فرد به وی بازگو میكند.

چهار سال قبل كتابی از صدیقه مسعود، همسر احمد شاه مسعود منتشر شد كه وی در این كتاب سرگذشت خود و همسرش را شرح داده و برخی مسائل خصوصی زندگی خود را بیان كرده است. این در حالی است كه تا قبل از آن كمتر اطلاعی درباره زندگی خصوصی، روحیات و خلوت احمد شاه مسعود شنیده شده بود. این كتاب توسط "ماری فرانسواز كولومبانی " و "شكیبا‌هاشمی" به زبان فرانسوی نوشته شده و "افسر افشاری" آن را به فارسی ترجمه كرده است.

صدیقه مسعود، در "دره پنجشیر " به دنیا آمده است، او 24 سال جنگ را از نزدیك حس كرده و شوهرش را مردی برجسته و خوش‎ذوق كه شیفته ادبیات و تاریخ بوده است می‌داند. وی در مورد شوهر خود گفته است: آن قدر دلم می‌خواهد درباره‌اش صحبت كنم كه نمی‌دانم از كجا شروع كنم. او مردی برجسته، خوش‌ذوق، فرهیخته، شیفته شعر و ادبیات و تاریخ و قهرمان جنگ ضد شوروی و مقاومت علیه طالبان بود كه دختر ساده و بی‎تجربه‌ای مثل من را كه در آن زمان 17 ساله بود به همسری گرفت و به او عشق ورزید.

همسر احمد شاه مسعود، در ادامه می‌گوید كه داعیه آن را ندارد كه تاریخ بزرگ كشورش را روایت كند، بلكه فقط می‌خواهد متواضعانه در جایگاه خود بماند و به عنوان همسر شهید مسعود داستان عشق خود را كه در كنار او گذرانده است تعریف كند. به گفته وی، احمد شاه مسعود در خانه او را پری صدا می‌زده است.

صدیقه مسعود در این كتاب از محل تولد خود می‌گوید از "بازارك " دهكده‌ای كوچك در كنار رودخانه پنجشیر، در چند صد متری جنگلك و در 100 كیلومتری شمال كابل جایی كه همسرش نیز در آنجا متولد شده است. او محل زندگی خود را چنین توصیف میكند: اگر آرامش‌بخش‌ترین مناظر دنیا را تصور كنید، آن وقت جایی را كه من در آن بزرگ شده‌ام در نظرتان آمده است. خانه‌های كاهگلی كه زیر درختان زردآلو پراكنده بودند، سایه خنك بیدهای مجنون، فریاد شادی پسران جوانی كه در رودخانه آب‎ بازی می‌كردند، گوسفندان، مزارع كشت شده، باغ‌های سبزی كه اطرافشان را گل فرا گرفته بود. وی در ادامه میگوید: چنیدن بار شنیدم كه شوهرم خطاب به من گفت: نگاه كن كشورمان چقدر مقبول است، آیا لیاقتش را ندارد كه با تمام روح و جسم‌مان از آن دفاع كنیم؟ طبق گفته‌های صدیقه مسعود، وقتی او پنج ساله بوده، مسعود دانشجوی موسسه پلی‎تكنیك كابل بوده است كه به همراه دوستانش علیه دولت " داوود "، دست به شورش زدند و سپس مخفی شدند و پدر پری از همان زمان در كنار مسعود بوده است. زمانی كه روس‌ها به افغانستان تجاوز می‌كنند پری هشت سال بیشتر نداشته است، كه این تجاوز زندگی او را دگرگون می‌كند. پری گل در ادامه كتاب از مراسم خواستگاری خود می‌گوید و این كه چگونه مسعود 34 ساله به او كه 17 سال بیشتر نداشته دست یافته است. او از خاطراتی كه مسعود قبل از ازدواج برای او تعریف كرده است در این كتاب میگوید: یك روز بعد از ظهر جوانان مجاهدین به گمان این كه او (مسعود) خوابیده است با هم صحبت می‌كردند. یكی از آن‌ها گفته بود: میدانی خواجه تاج‌الدین (پدرخانم مسعود) دختر زیبایی دارد؟ دیگری گفته بود: تو از كجا می‌دانی؟ باز همان شخص می‌گوید كه: من او را دیده‌ام. و باز نفر دوم می‌گوید: خوب، به خواستگاریش برو! وگرنه قبل از تو خودم این كار را می‌كنم! همسر مسعود در این رابطه اظهار داشته است كه پدرم مردی خودرأی و كمی خونسرد بود و در نتیجه هیچ كدام از این 2جوان جرأت اقدام چنین كاری را نداشتند. به این ترتیب مسعود از وجود من باخبر شد و خیلی هم طولش نداد. با این كه مسعود و همسرش قبل از ازدواج در یك خانه سكونت داشتند، ولی تا آن زمان هنوز چشم مسعود به پری نیفتاده بود. وی وقتی از وجود پری باخبر شده بود چند بار هنگام رفتن به اتاقش بدون این كه در بزند وارد خانه شد. صدیقه مسعود افزوده است كه باید مرا زیبا دیده باشد، زیرا یك شب عزمش را جزم كرد و پدر و مادرم را نزد خود خواند و بدون هیچ مقدمه‌ای خواسته‌اش را بیان كرد. اما جواب پدر پری برای مسعود این بود كه: این غیرممكن است، او خیلی جوان است و شما به زن پخته‌تری نیاز خواهید داشت تا در زندگی همدوش شما باشد. اما او پاسخ داد كه ابدا، بهترین راه كمك به من این است كه همسرم نوع زندگی مرا بپذیرد. همسر مسعود در ادامه می‌گوید كه یك شب مادرش به او خبر داده است كه مسعود می‌خواهد با او ملاقاتی داشته باشد و او آن شب را تا صبح نخوابیده است. وی در این مورد گفته است: در حالی كه سر تا پا لباس سبز رنگی بر تن داشتم و به مادرم چسپیده بودم، لرزان وارد اتاق شدم و آن قدر خجالت می‌كشیدم كه با صدای بسیار آهسته به او سلام كردم و او با مهربانی و ملایمت فراوان گفت كه چه‎قدر از ازدواج با من خوشحال است. و این گونه بود كه بعد از صحبت‌های فروانی كه پیرامون ازدواج آنها صورت گرفت؛ این 2 زن و شوهر شدند و مسعود بعد از این كه جواب مثبت پری را می‌شنود از او می‌خواهد كه این ازدواج به خاطر مسائل امنیتی محرمانه برگزار شود. همسر مسعود در ادامه كتاب از توصیه‌هایی كه شوهرش در آغاز زندگی مشترك به او كرده است نكات مهمی را بیان می‌كند. این‌ها همان توصیه‌هایی بود كه بعدها دست‎مایه حرف و حدیث زیادی شد. احمدشاه مسعود به همسرش گفته است: دوست دارم كه همسرم را هیچ مرد غریبه‌ای نبیند و تنها كسی باشم كه صورت او را نظاره می‌كنم، من آن قدر از ازدواج با تو به خود میبالم كه تو را فقط برای خودم می‌خواهم. قبول می‌كنی؟ در بخش‌های دیگری از كتاب نیز همسر مسعود به این موضوع اشاره می‌كند كه مسعود مایل نبوده كه با مردان فامیل او روبرو شود. آن گونه كه همسر مسعود می‌گوید، شوهرش حتی دوست نداشته است كه برادرانش نیز همسرش را ببینند. وی در این مورد می‌گوید: برای اولین بار بعد از ازدواجم خواهران شوهرم را ملاقات می‌كردم و به آنها فرزندانم را نشان می‌دادم. "بی‎بی شیرین " تنها در ایوان انتظارم را می‌كشید و با مهربانی همدیگر را بغل كردیم و بعد از این كه مدتی با همدیگر صحبت كردیم، با تعجب پرسید: چرا زودتر برای دیدنم نیامدی؟ وقتی شنید مسعود دوست ندارد پسر خواهرش همسرش را ببیند، بسیار متعجب شد، چون این كار در خانواده آنها مرسوم نبوده است. همسر مسعود در ادامه می‌گوید: بعدها نوشتند كه مسعود زنش را منزوی كرده است كه این دروغی بیش نبود، چه در افغانستان و چه در تاجیكستان همیشه آزادی عمل داشته‌ام، اما حقیقت دارد كه من هرگز مردانی را كه در خارج از خانواده خودم بودند ندیدم و حتی برادران شوهرم را. صدیقه مسعود در ادامه از شب عروسی خود خاطراتی را بیان میكند: من 17سال داشتم و او 34 سال كه ما زن و شوهر شدیم و برای اولین بار در زندگی، خود را در كنار مرد غریبه‌ای می‌یافتم. روز دوازدهم یا چهاردهم برج (ماه) در آسمان قرص كامل ماه نمایان بود. آن شب مثل شب‌های بعد چیزی بین ما نگذشت، شوهرم صبر كرد تا همدیگر را بهتر بشناسیم. من دختر بسیار جوانی بودم و به نوعی چشم و گوش بسته بزرگ شده بودم ما در دره دورافتاده‌ای، بدون رادیو و تلویزیون، اقامت داشتیم. من هیچ دوستی نداشتم و هیچ چیز از زندگی مشترك نمی‎دانستم.... شوهرم نیز قبل از من زنی را لمس نكرده بود، او از زمان نوجوانی‌اش مخفیانه زندگی می‌كرد و در دنیای آن روز زنان یا غایب بودند و یا مخفی نگه داشته می‌شدند. خیلی كم اتفاق می‌افتاد كه او با یك پزشك و یا یك روزنامه نگار خارجی دست بدهد، پس از این جهت مثل هم بودیم و همه چیز را با هم كشف كردیم.

آن گونه كه صدیقه مسعود در این كتاب بیان كرده، همسرش همیشه از جنگ نفرت داشته است. وی در این مورد نیز می‌گوید: اغلب اوقات مسعود ناامید به خانه می‌آمد و میگفت: پری آیا فكر می‌كنی من جنگ را دوست دارم؟ آیا گمان می‌كنی من در روح و روانم یك جنگجو هستم؟ من از جنگ متنفرم! از آزار یك حیوان متنفرم، چه رسد به بدرفتاری با یك انسان. تصورش را بكن گمان می‌كنی كه روزی برسد كه ما زندگی طبیعی داشته باشیم؟ وقتی اواسط شب از راه می‌رسید و نسرین را میدید كه كنار من خوابیده، او را می‌بوسید و از خواب بیدار میكرد و نسرین به محض این كه چهره پدرش را می‌بوسید بی‎دلیل می‌خندید. این لبخند، دل هیجان زده فرمانده جنگ را كه در زندگی شخصی‌اش مهربان‌ترین پدر دنیا بود، ذوب می‌كرد.... او بسیاری از جلسات مهم خود را، در حالی كه نسرین در بغلش خواب بود، ترك می‌كرد.

در باب دشمنان سیاسی مسعود، هرچند اندك در فصل‌های مختلف كتاب اشاراتی صورت گرفته است. در فصل 9 كتاب صحبت از دكتر "نجیب اله " شده است و این كه مسعود هنگام عقب نشینی از كابل افرادش را نزد نجیب‌اله كه در دفتر سازمان ملل متحد پناهنده شده بود می‌فرستد تا او را متقاعد كند كه از آنجا خارج شود. اما نجیب طی نامه‌ای برای مسعود می‌نویسد: من در اینجا می‌مانم، تو آدم شجاعی هستی كه همیشه مبارزه كرده و سعی داشتی به من هم كمك كنی، من زودتر از آنچه تو فكر می‌كنی به تو كمك خواهم كرد. همسر مسعود، كه این نامه را هنوز نزد خود نگه داشته است؛ در مورد خبر شنیدن اعدام نجیب می‌گوید: وقتی شوهرم اعدام او را برای من تعریف می‌كرد هنوز منقلب بود.

در ادامه كتاب صدیقه مسعود از آخرین روزها و ساعات زندگی خود با مسعود صحبت می‌كند: هنگامی كه به بالکن رفتم، دوربین را از دستم گرفت و از من فلم گرفت و بعد از بچه‌ها فلم گرفت و در آخر نیز من از او فلم گرفتم و از صنوبر خواست برایمان چای بیاورد. همسر مسعود در ادامه میگوید: بعد به نوبت با احمد، فاطمه، مریم، عایشه، نسرین، زهره (فرزندان مسعود) و با بچه‌های صنوبر فلم گرفتیم. زیر درختان هوا خیلی عالی بود، سیب‌ها هنوز نرسیده بودند، اما بوی عطرشان به مشام می‌رسید. با خودم فكر كردم كه به زودی می‌توانم مربا درست كنم آن لحظات پایان تابستان بود و پایان زندگی مسعود. شب شد و برایش انگور آوردم، بهترین انگور پنجشیر در آنجا به عمل می‌آید و آن را با لذت خورد و بعد رو به طارق كرد و گفت: یك خوشه دیگر برایم بیاور، شاید این آخرین باری باشد كه از آن می‌خورم. پری گل از آخرین ساعاتی كه قبل از مرگ مسعود با او بوده است میگوید: طبق معمول رفتم و به نرده‌های پاگرد تكیه كردم. زمانی كه از پله‌ها(زینه) پایین می‌رفت نگاهش را از من برنمی‌داشت و به آرامی از پله‌هایی كه از میان باغ می‌گذشت پایین رفت و روی هر پله رویش را به طرف من می‌چرخاند بار دیگر با نگاه‌هایمان از هم خدا حافظی كردیم. تا چند روز بعد از مرگ مسعود او نیز مثل خیلی‌ها از مرگ شوهرش بی‎خبر بوده است. بعد از آن واقعه همسر مسعود و فرزندانش را به تاجیكستان برده‌اند بی‎آنكه بداند چه اتفاقی برای شوهرش افتاده. صدیقه مسعود حتی وقتی خبر مرگ مسعود را از تلویزیون دیده و شنیده بود باز هم كسی اصل ماجرا را برای او بازگو نمی‌كرده است. سپس همسر احمد شاه مسعود به اتفاق فرزندان خود در شهر مشهد جمهوری اسلامی ایران زندگی را ادامه دادند و احمد تنها پسر مسعود، در دانشگاه فردوسی مشهد مشغول به تحصیل شد.

 

لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/2391






*
*

*



نیز بخوانید

پرجمعیت‌ترین کشور دنیا در آستانه برگزاری طولانی‌ترین انتخابات


معیارهای دوگانه امریکا؛ از حمایت اوکراین تا سکوت در غزه


رسانه‌های اسرائیلی از خیانت اردن به جهان اسلام شگفت زده شدند


نیویارک تایمز:ایران بطور مستقیم با امریکا درگیر نمی شود


کمبود نیروی جنگی در ناتو برای مقابله با روسیه


آیا روابط ترکیه و رژیم اسراییل متوقف شد؟


تغییر جغرافیای جنگ در خاورمیانه؛ آیا نتانیاهو موفق شد؟


جنگ خونین و ویرانگر غزه وارد ششمین ماه شد


توافقنامه ترامپ امریکا را مجبور به خروج از افغانستان کرد


وضعیت غزه نشانگر بربریت ذاتی سرمایه‌داری جهانی است


آیا واقعاٌ ترامپ مصمم به خروج از ناتو است؟


روسیه در موضع برتر قرار دارد، پوتین به کم قانع نیست


آیا اروپا آمادگی ریاست جمهوری مجدد ترامپ را دارد؟


دیدار های بلینکن با سران کشورهای عرب زمینه ساز صلح در غزه می شود؟


کشور های غربی برای اعمال تحریم بر ایران اختلاف دارند


چین، بدون روسیه مذاکرات صلح اوکراین را تحریم می‌کنیم


آمادگی روسیه برای جنگ با ناتو


آیا امریکا توان منزوی کردن حکومت طالبان را ندارد؟


ضرورت بازتعریف روابط ایران و پاکستان در دولت جدید


دیدگاه نامزدهای انتخابات روسیه درباره جنگ اوکراین


کمک های انسانی به غزه یا یک نمایش نظامی تمام‌عیار


اروپا در اندیشه خارج شدن از وابستگی بیش‌ازحد به امریکا


پافشاری روسیه بر تعامل با حکومت طالبان در افغانستان


سیاست دولت جدید پاکستان درقبال مهاجران تغییر خواهد کرد؟


تمرکز بر «راه لاجورد»؛ افغانستان معطل دیگران نمی‌ماند





پربازدیدها
پربحث ها


اخبار تازه را در موبایل خود ببینید.

ansarpress.com/m



نظرسنجی

به نظر شما با پذیرفتن خط دیورند و مرز فعلی بین افغانستان و پاکستان توسط افغانستان، صلح در افغانستان برقرار میشود؟

بله

خیر

معلومـ نیست

مشاهده نتایج


آخرین خبرها

پرجمعیت‌ترین کشور دنیا در آستانه برگزاری طولانی‌ترین انتخابات

مروت: پاکستان دو پایگاه نظامی به امریکا داده است

دیدار وزیر اقتصاد حکومت طالبان با رئیس موسسه آی ام سی

بهره برداری از 20 پروژه در پلخمری طی یک سال گذشته

افغانستان بخشی از حقابه ایران را رها کرد

با آغاز مرحله دوم اخراج پناهجویان از پاکستان ۲۷۷ افغان اخراج شد

برای رقابت در بازارهای جهانی؛ نیاز به استفاده از زعفران دیگران نداریم

پس از 12 سال؛ یک زن در ولایت غزنی از زندان خانگی آزاد شد

تاخیر در کار بازسازی جاده بادام باغ و شکایت باشندگان این منطقه

سازمان ملل؛ جنگ علیه غزه را جنگ علیه زنان اعلام کرد

کاهش ۱۹ درصدی صادرات افغانستان در ماه اخیر سال 1402

عضویت فلسطین در سازمان ملل به رأی گذاشته می شود

افزایش شمار تلفات سیلاب ها به ۶۶ تن در کشور

امریکا از اعمال تحریم‌های جدید علیه ایران خبر داد

آمادگی ها برای مهاجرین اخراجی از پاکستان در گذر گاه تورخم

آموزش علوم نوین برای ساختن نظام ضروری است

حذف تیم های اسپانیایی از لیگ قهرمانان اروپا

حمایت اتحادیه اروپا از بیماران سرطانی در افغانستان

کشته و زخمی شدن 12 تن به دنبال تیراندازی درامریکا

بورل: دلیلی برای تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران نداریم

مسدود شدن دروازه تورخم به روی بیماران فاقد اسناد قانونی

انداختن زباله‌ها در دریای کابل ممنوع شد

ملا برادر: پُر شدن بندهای آب سبب رشد زراعت و افزایش تولید برق می شود

عراق به دنبال پایان دادن به مأموریت ائتلاف بین المللی است

معیارهای دوگانه امریکا؛ از حمایت اوکراین تا سکوت در غزه


خبرهای پزشکی


خبرگزاري انصار ©  |  درباره ما  |  ارتباط با ما  |  نسخه موبایل  |  پیوندها  |  طراحى و پشتيبانى توسط: شركت شبكه نگاه
استفاده از مطالب اين سايت با ذكر منبع (لينك سايت) مجاز است.