12 محرم سالروز شهادت امام سجاد(ع) بود، والامقامی از تبار پاکان که با خطبههای افشاگرانه لرزه بر پیکره یزیدیان انداختند؛ امام همامی که زبان دعا و وعظ را برای مبارزه با طاغوتیان زمان برگزیدند.
امام علی بن الحسین(ع) چهارمین امام شیعیان؛ پنجم شعبان 38 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود، پدر آن امام گرانقدر امام حسین(ع) و مادر پاک دامنش شهربانو فرزند یزدگرد سوم آخرین پادشاه سلسله ساسانیان بود. کنیه ایشان ابامحمد و ابوالحسن ثانی است و از القاب امام (ع) میتوان زین العابدین، سجادسید العابدین، زین الصالحین، وارث علم النبیین، وصی الوصیین، خازن وصایا المرسلین، امام المومنین، منار القانتین، الخاشع، اَلمتهجد، الزاهد، العابد، العدل، البکّاء، ذوالثفنات، امام الامه، الزکی، الامین و السجاد نام برد.
امام زین العابدین(ع) در واقعه عاشورا حضور داشتند، اما به دلیل بیماری نتوانستند در میدان پیکار حاضر شوند، اما در وصف شجاعت و رشادت امام سجاد(ع)همین بس که پس از شهادت عاشوراییان، ایشان در مقابل یزیدیان خطبههای مشهور و کوبندهای را ایراد فرمودند و از خاندان امامت و نبوت دفاع و دشمنان اسلام ناب محمدی(ص) را رسوا کردند.
دوران 34 ساله امامت امام سجاد(ع) پس از شهادت سالار شهیدان امام حسین(ع) آغاز شد و ایشان در دوران امامت خویش موفق شدند، تا رسالت دینی خود یعنی هدایت و راهنمایی مردم عصر خویش را به بهترین شکل انجام دهند.
امامت چهارمین پیشوای شیعیان همزمان با خلافت یزید بن معاویه، عبدا... بن زبیر، معاویه بن یزید، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان و ولید بن عبدالملک بود.
ایشان در دوران امامت؛ هماره در راه هدایت و ارشاد جامعه گامهای موثری برداشتند و زبان دعا و وعظ را به منظور مبارزه با ستمگران زمانه برگزیدند که دعاهای بینظیرشان در مجموعهای با عنوان صحیفه سجادیه کامله جمع آوری شده است و اکنون از با ارزش ترین آثار اسلامی محسوب میشود.
سرانجام آن امام والامقام پس از سالها تلاش در راه احقاق حق و مقابله با طاغوتیان زمان در 55 سالگی با نقشه شوم هشام بن عبدالملک در مدینه مسموم شدند و به شهادت رسیدند و شیعیان جهان را غرق در ماتمی بزرگ کردند.
اکنون آرامگاه ایشان در قبرستان بقیع در مدینه میعادگاه پیروان آن امام همام است.
به بهانه شهادت ثناگوی پروردگار، امام سجاد(ع) باهم گذری کوتاه بر سخنان پربار ایشان داریم:
** بارالها، عمرم را ادامه بده، تا مادامی که هر روزش در طاعت تو مصروف گردد. اما اگر موقعی فرا رسد، که عمرم چراگاه شیطان باشد، جانم را بگیر و به حیاتم پایان بخش، پیش از آن که بغض تو متوجه من شود، یا خشمت درباره ام استقرار یابد.
** پدر، در حکومتی که به فرزند دارد، مسوول است، که طفل را مودب و با اخلاق پسندیده پرورش دهد و او را به خداوند بزرگ راهنمایی کند.
** چیزی که زیانش برای تو از سودش زیادتر است، بر خود روا مدار و آنرا به خویشتن اعطا مکن.
** خرد راهنمای خوبیهاست و هوای نفس مرکب گناهان است.
** آیههای قرآن، هر کدام آن، خزینه علوم(خداوند) است، هر گاه خزینهای باز میشود شایسته است، که خوب در آن بنگری.
**محبوب ترین شما در نزد خداوند کسی است، که اعمالش از همگان بیشتر و نیکوتر باشد و بزرگترین شما آن کسی است، که رغبتش به آنچه در نزد خداوند است زیادتر باشد، آن کسی میتواند از عذاب خداوند رهایی پیدا کند، که از همگان بیشتر از خدا بترسد و نزدیکترین شما به پروردگار کسی است که اخلاقش بهتر باشد.
خطبه مشهور امام سجاد (ع) در مجلس یزید: من فرزند مكه و منایم، من فرزند زمزم و صفایم
بعد از واقعۀ عاشورا، حضرت على بن الحسین علیه السلام از یزید درخواست نمود كه در روز جمعه به او اجازه دهد در مسجد خطبه بخواند، یزید رخصت داد؛ چون روز جمعه فرا رسید یزید یكى از خطباى مزدور خود را به منبر فرستاد و دستور داد هر چه تواند به على و حسین علیهما السلام اهانت نماید و در ستایش شیخین و یزید سخن براند، و آن خطیب چنین كرد.
امام سجاد علیه السلام از یزید خواست تا به وعده خود وفا نموده و به او رخصت دهد تا خطبه بخواند، یزید از وعدهاى كه به امام علیه السلام داده بود پشیمان شد و قبول نكرد.
معاویه پسر یزید به پدرش گفت: خطبه این مرد چه تأثیرى دارد؟ بگذار تا هر چه مىخواهد، بگوید.
یزید گفت: شما قابلیتهاى این خاندان را نمىدانید، آنان علم و فصاحت را از هم به ارث مىبرند، از آن مىترسم كه خطبه او در شهر فتنه بر انگیزد و وبال آن گریبانگیر ما گردد.
به همین جهت یزید از قبول این پیشنهاد سرباز زد و مردم از یزید مصرانه خواستند تا امام سجاد علیه السلام نیز به منبر رود.
یزید گفت: اگر او به منبر رود، فرود نخواهد آمد مگر اینكه من و خاندان ابوسفیان را رسوا كرده باشد!
به یزید گفته شد: این نوجوان چه تواند كرد؟!
یزید گفت: او از خاندانى است كه در كودكى كامشان را با علم برداشتهاند.
بالاخره در اثر پافشارى شامیان، یزید موافقت كرد كه امام به منبر رود.
آنگاه حضرت سجاد علیه السلام به منبر رفته و پس از حمد و ثناى الهى خطبهاى ایراد كرد كه همه مردم گریستند و بیقرار شدند. امام فرمود:
(اى مردم! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ویژگى بر دیگران فضیلت بخشیده است، به ما ارزانى داشت علم، بردبارى، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنین را، و ما را بر دیگران برترى داد به اینكه پیامبر بزرگ اسلام، صدیق (امیر المؤمنین على علیه السلام)، جعفر طیار، شیر خدا و شیر رسول خدا صلى ا... علیه و آله (حمزه)، و امام حسن و امام حسین علیه السلام دو فرزند بزرگوار رسول اكرم صلى ا... علیه و آله را از ما قرار داد. (با این معرفى كوتاه) هر كس مرا شناخت كه شناخت، و براى آنان كه مرا نشناختند با معرفى پدران و خاندانم خود را به آنان مىشناسانم.
اى مردم! من فرزند مكه و منایم، من فرزند زمزم و صفایم، من فرزند كسى هستم كه حجر الاسود را با رداى خود حمل و در جاى خود نصب فرمود، من فرزند بهترین طواف و سعى كنندگانم، من فرزند بهترین حج كنندگان و تلبیه گویان هستم، من فرزند آنم كه بر براق سوار شد، من فرزند پیامبرى هستم كه در یك شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصى سیر كرد، من فرزند آنم كه جبرئیل او را به سدرة المنتهى برد و به مقام قرب ربوبى و نزدیكترین جایگاهمقام بارى تعالى رسید، من فرزند آنم كه با ملائكه آسمان نماز گزارد، من فرزند آن پیامبرم كه پروردگار بزرگ به او وحى كرد، من فرزند محمد مصطفى و على مرتضایم، من فرزند كسى هستم كه بینى گردنكشان را به خاك مالید تا به كلمه توحید اقرار كردند.
من پسر آن كسى هستم كه برابر پیامبر با دو شمشیر و با دو نیزه مىرزمید، و دو بار هجرت و دو بار بیعت كرد، و در بدر و حنین با كافران جنگید، و به اندازه چشم بر هم زدنى به خدا كفر نورزید، من فرزند صالح مؤمنان و وارث انبیا و از بین برنده مشركان و امیر مسلمانان و فروغ جهادگران و زینت عبادت كنندگان و افتخار گریه كنندگانم، من فرزند بردبارترین بردباران و افضل نمازگزاران از اهل بیت پیامبر هستم، من پسر آنم كه جبرئیل او را تأیید و میكائیل او را یارى كرد، من فرزند آنم كه از حرم مسلمانان حمایت فرمود و با مارقین و ناكثین و قاسطین جنگید و با دشمنانش مبارزه كرد، من فرزند بهترین قریشم، من پسر اولین كسى هستم از مؤمنین كه دعوت خدا و پیامبر را پذیرفت، من پسر اول سبقت گیرندهاى در ایمان و شكننده كمر متجاوزان و از میان برنده مشركانم، من فرزند آنم كه به مثابه تیرى از تیرهاى خدا براى منافقان و زبان حكمت عباد خداوند و یارى كننده دین خدا و ولى امر او، و بوستان حكمت خدا و حامل علم الهى بود.
او جوانمرد، سخاوتمند، نیكوچهره، جامع خیرها، سید، بزرگوار، ابطحى، راضى به خواست خدا، پیشگام در مشكلات، شكیبا، دائما روزهدار، پاكیزه از هر آلودگى و بسیار نمازگزار بود. او رشته اصلاب دشمنان خود را از هم گسیخت و شیرازه احزاب كفر را از هم پاشید. او داراى قلبى ثابت و قوى و ارادهاى محكم و استوار و عزمى راسخ بود وهمانند شیرى شجاع كه وقتى نیزهها در جنگ به هم در مىآمیخت آنها را همانند آسیا خرد و نرم و بسان باد آنها را پراكنده مىساخت. او شیر حجاز و آقا و بزرگ عراق است كه مكى و مدنى و خیفى و عقبى و بدرى و احدى و شجرى و مهاجرى است، كه در همه این صحنهها حضور داشت.او سید عرب است و شیر میدان نبرد و وارث دو مشعر، و پدر دو فرزند: حسن و حسین. آرى او، همان او (كه این صفات و ویژگیهاى ارزنده مختص اوست) جدم على بن ابى طالب است.)
آنگاه گفت: (من فرزند فاطمه زهرا بانوى بانوان جهانم.و آنقدر به این حماسه مفاخره آمیز ادامه داد كه شیون مردم به گریه بلند شد! یزید بیمناك شد و براى آنكه مبادا انقلابى صورت پذیرد به مؤذن دستور داد تا اذان گوید تا بلكه امام سجاد علیه السلام را به این نیرنگ ساكت كند!! مؤذن برخاست و اذان را آغاز كرد، همین كه گفت: ا... اكبر، امام سجاد علیه السلام فرمود: چیزى بزرگتر از خداوند وجود ندارد. و چون گفت: اشهد ان لا اله الا ا...، امام علیه السلام فرمود: موى و پوست و گوشت و خونم به یكتائى خدا گواهى مىدهد. و هنگامى كه گفت: اشهد ان محمدا رسول ا...، امام علیه السلام به جانب یزید روى كرد و فرمود: این محمد كه نامش برده شد، آیا جد من است و یا جد تو؟! اگر ادعا كنى كه جد توست پس دروغ گفتى و كافر شدى، و اگر جد من است چرا خاندان او را كشتى و آنان را از دم شمشیر گذراندى؟! سپس مؤذن بقیه اذان را گفت و یزید پیش آمد و نماز ظهر را گزارد.)
در نقل دیگرى آمده است كه: چون مؤذن گفت: اشهد ان محمدا رسول ا...، امام سجاد علیه السلام عمامه خویش از سر برگرفت و به مؤذن گفت: تو را بحق این محمد كه لحظهاى درنگ كن، آنگاه روى به یزید كرد و گفت: اى یزید! این پیغمبر، جد من است و یا جد تو؟ اگر گویى جد من است، همه مىدانند كه دروغ مىگوئى، و اگر جد من است پس چرا پدر مرا از روى ستم كشتى و مال او را تاراج كردى و اهل بیت او را به اسارت گرفتى؟! این جملات را گفت و دست برد و گریبان چاك زد و گریست و گفت: بخدا سوگند اگر در جهان كسى باشد كه جدش رسول خداست، آن منم، پس چرا این مرد، پدرم را كشت و ما را مانند رومیان اسیر كرد؟! آنگاه فرمود: اى یزید! این جنایت را مرتكب شدى و باز مىگویى: محمد رسول خداست؟! و روى به قبلهمىایستى؟! واى بر تو! در روز قیامت جد و پدر من در آن روز دشمن تو هستند. پس یزید فریاد زد كه مؤذن اقامه بگوید! در میان مردم هیاهویى برخاست، بعضى نماز گزاردند و گروهى نماز نخوانده پراكنده شدند.
و در نقل دیگرى آمده است كه امام سجاد علیه السلام فرمود:
(من فرزند حسین شهید كربلایم، من فرزند على مرتضى و فرزند محمد مصطفى و پسر فاطمه زهرایم، و فرزند خدیجه كبرایم، من فرزند سدرة المنتهى و شجره طوبایم، من فرزند آنم كه در خون آغشته شد، و پسر آنم كه پریان در ماتم او گریستند، و من فرزند آنم كه پرندگان در ماتم او شیون كردند.)
بازتاب خطبه امام سجاد علیه السلام
هنگامى كه امام سجاد علیه السلام آن خطبه رسا را ایراد فرمود، مردم حاضر در مسجد را سخت تحت تأثیر قرار داد و انگیزه بیدارى را در آنان برانگیخت و به آنان جرأت و جسارت بخشید. یكى از علماى بزرگ یهود كه در مجلس یزید حضور داشت، از یزید پرسید: این نوجوان كیست؟!
یزید گفت: على بن الحسین است. سؤال كرد: حسین كیست؟
یزید گفت: فرزند على بن ابى طالب است.
باز پرسید: مادر او كیست؟
یزید گفت: دختر محمد.
یهودى گفت: سبحان ا...!! این فرزند دختر پیامبر شماست كه او را كشتهاید؟! شما چه جانشین بدى براى فرزندان رسول خدا بودید؟! بخدا سوگند كه اگر پیامبر ما موسى بن عمران در میان ما فرزندى مىگذاشت، ما گمان مىكردیم كه او را تا سر حد پرستش باید احترام کنیم، و شما دیروز پیامبرتان از دنیا رفت و امروز بر فرزند او شوریده و او را از دم شمشیر خود گذراندید؟! واى بر شما امت!!
یزید در خشم شد و فرمان داد تا او را بزنند، آن عالم بزرگ یهودى بپاى خاست در حالى كه مىگفت: اگر مىخواهید مرا بكشید، باكى ندارم! من در تورات یافتهام كسى كه فرزند پیامبر را مىكشد او همیشه ملعون خواهد بود و جایگاه او در آتش جهنم است.
سپس یزید دستور داد تا سر مقدس امام حسین علیه السلام را بر سر درب كاخ خود بیاویزند.
هند دختر عبد ا... بن عامر همسر یزید، چون شنید كه یزید سر امام حسین علیه السلام را بر سر در خانهاش آویخته است، پردهاى كه یزید را از حرمسراى او جدا مىكرد، پاره كرد و بدون روسرى بسوى یزید دوید، در آن هنگام یزید در مجلس عمومى نشسته بود، هند به یزید گفت: اى یزید! سر فرزند فاطمه دختر رسول خدا باید بر سر در خانه من آویخته شود؟! یزید از جاى خود برخاست و او را پوشاند و گفت: آرى براى حسین ناله كن! و بر فرزند دختر پیامبر اشك بریز! كه همه قبیله قریش بر اوگریه مىكنند! عبید ا... بن زیاد در كشتن او شتاب كرد كه خدا او را بكشد!
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/1236