هافینگتون پست نوشت: نگاهی به تاریخچه جنگهای امریکا و رفتار سیاستمداران کنونی این کشور نشان میدهد امریکا از دیرباز تاکنون یک حرفه اصلی را دنبال کرده که آن جنگ است.
به گزارش انصار به نقل از رسانهها، این روزنامه امریکایی در مقالهای به قلم "ویلیام آستور" نوشت: رویه عادی و طبیعی جدیدی در امریکا وجود دارد؛ شاید دولت تعطیل شود اما جنگهای ما ادامه مییابند. شاید کنگره نتواند بودجه را تصویب کند اما ارتش امریکا میتواند حملات کماندویی را در لیبی و سومالی آغاز کند، جنگ افغانستان ادامه مییابد و سربازان امریکایی میتوانند در ایتالیا مستقر شوند، از آفریقا میتوان به عنوان زمین بازی استفاده کرد و این مجتمع صنعتی نظامی میتواند بر تسلط خود بر تجارت تسلیحاتی جهان ادامه دهد.
اگر تعریف شما از اشتغال و کار در تالارهای کنگره و پنتاگون سود و قدرتی باشد که به صورت مستمر از آمادگی و اجرای جنگ در سراسر جهان باشد امری طبیعی است.
زمانی که من (نویسنده مقاله) به عنوان افسر نیروی هوایی امریکا خدمت میکرد تعریف کارل ون کلازویتس را از جنگ به عنوان تداوم سیاست با هر طریق دیگری آموختم. درحقیقت این تعریف بیان سادهای از کتاب پیچیده و کلاسیک وی درباره جنگ بود که به تجربیاتش درباره جنگ با ناپلئون بناپارت در اوائل قرن نوزدهم مربوط بود.
ایده جنگ به عنوان تداوم سیاست تااندازهای جذاب اما به شکلی خطرناک گمراه کننده است: جذابیت آن از این روست که جنگ را به فرآیند سیاسی مرتبط میسازد و معتقد است باید برای اهداف سیاسی جنگید و از آنجا که بر اساس این تعریف، جنگ لزوما منطقی و قابل کنترل است این تعریف گمراه کننده تلقی میشود. این تقصیر متوجه کلازویتس نیست بلکه مقصر این سوء تعبیر ارتش امریکاست که اظهارات وی را بیش از اندازه ساده انگاشته است.
نویسنده این مقاله با اشاره به کارل مارکس که از کلازویتس تقدیر کرده است، گفت شاید روزی سر و کله یک (کارل) دیگر پیدا شود تا معنای واقعی جنگ را به امریکاییها بفهماند. مارکس از ایده کلازویتس که نگاهی تجاری به جنگ داشت تقدیر کرد.
امریکاییها نیز باید به جنگ نه به عنوان ابزار افراطی برای اعمال سیاست بلکه به عنوان تداوم تجارتی سودآور به روشهای دیگر بیندیشند. جنگ به عنوان تجارت. در تاریخچه جنگ، چنین نقل و انتقال تجاری اشکال بسیاری به خود گرفته بود. جنگهای امریکا را بررسی کنیم. جنگ سال هزار و هشتصد و دوازده تااندازهای به عنوان دعوایی کوچک با انگلیس به تصویر کشیده شد که شامل اشغال موقت و سوزاندن پایتخت ما و در واقع سرکوب سرخپوستان امریکایی در مرز و غصب زمینهای آنها بود. جنگ مکزیک - امریکا جنگ دیگری برای تصرف زمین بود و این بار برده داران ذینفع بودند. جنگ اسپانیا - امریکا نیز جنگی برای غصب زمین برای کسانی بود که به دنبال امپراطوری امریکا در خارج بودند، هدف از جنگ جهانی اول ایجاد جهانی امن برای دموکراسی بود و این جنگ سود زیادی برای بازرگانان امریکا در سطح جهان داشت.
حتی جنگ جهانی دوم که به منظور متوقف کردن هیتلر و امپراطوری جاپان ضرورت داشت، شاهد ظهور امریکا به عنوان منبع دموکراسی -- قدرت برتر جهان -- و ظهور امپراطوری جدیدی در برابر امپراطوری ورشکسته انگلیس بود.
جنگهای کوریا و ویتنام نیز منافع زیادی برای واحدهای صنعتی و نظامی پنتاگون داشت. عراق، خاورمیانه و ماجراجوییهای کنونی در آفریقا؟ نفت، بازارهای جدید، منابع طبیعی و تسلط بر جهان.
در فجایع اجتماعی نظیر جنگ، همواره برندهها و بازندگانی وجود خواهند داشت. اما برندگان قطعی اغلب شرکتهایی نظیر بوئینگ و داو کمیکال هستند که بمب افکن بی- پنجاه و دو و عنصر نارنجی برای ارتش امریکا در ویتنام تولید کردند.
با توجه به اینکه جنگ با اقتصاد امریکا، سیاست خارجی و هویت ملی ما به عنوان سرزمین (جنگ طلبان) و (قهرمانان) گره خورده است، چنین (بازرگانان تسلیحاتی) مجبور نیستند برای فروش محصولات خود خیلی خود را به زحمت بیاندازند.
تعریف دیگری را از جنگ بررسی کنیم: جنگ نه به عنوان سیاست یا حتی تجارت بلکه به عنوان یک فاجعه اجتماعی.
ما برای اندیشیدن به این تعریف میتوانیم به (دکترین شوک و سرمایه داری فاجعه) نائومی کلین روزنامه نگار کانادایی نگاهی بیاندازیم. وقتی چنین فجایعی رخ میدهد همواره کسانی هستند که به دنبال سود جویی هستند.
جنگ همیشگی یک سود همیشگی است. به شرکت هواپیماسازی لاکهید مارتین در جهان بیندیشید. آنها در تجارت با پنتاگون و دیگر ارتشهای جهان در نهایت به دنبال فروش تسلیحات خود و جهانی هستند که این سلاحها سرانجام در آن لازم خواهد بود. رهبران سیاسی نیز به منظور تامین امنیت یا پیروزی مشتاقانه هزینه این تسلیحات را تقبل میکنند.
نگاهی به این دو تعریف از پیوند ابدی تجارت و جنگ حکایت دارد. اگر هنوز هم معنای جنگ را به درستی درک نکرده باشیم تا این اندازه میدانیم که جنگ یک سرمایه داری فاجعه است که هدف از آن کسب سود و قدرت است.
یادآوری اظهارات کالوین کولیج رئیس جمهور پیشین امریکا در قرن بیستم بجاست که گفته بود:( حرفه امریکا بازرگانی است.)
بعد از گذشت یک قرن، حرفه امریکا جنگ است حتی اگر روسای جمهور کنونی امریکا خیلی مودبانه اعلام کردند بازرگانی و اقتصاد رو به رونق است.
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/1024