این روزها موضوع پیمان امنیتی امریکا_افغانستان مهمترین و سرنوشت سازترین برهه از تاریخ افغانستان را رقم خواهد زد. در این روزها هرحرف و عملی در تاریخ ثبت شده و تاریخ نویسان و آینده گان پیرامون عملکردهای مسؤولین و همۀ کسانی که در این امر دخیل هستند، قضاوت خواهند نمود. عدهای با خیال خام پیمان امنیتی را به نفع افغانستان میدانند؛ اما عدهای دیگری بر این عقیده اند که بعضی مواد آن به خصوص دادن مصئونیت قضائی به نیروهای امریکائی نقض قانون اساسی و حاکمیت ملی افغانستان بوده و به دور از غرور ملت افغانستان است که اجازه دهند یک سرباز خارجی بعد از قتل افغانان به راحتی از این کشور خارج شود! اینان بر این عقیده اند که اگر جان کری نمی خواهد قانون اساسی آنان زیر پاگذاشته شود، چرا امریکائیان انتظار دارند که قانون اساسی افغانستان و غرور ملت اافغانستان نادیده گرفته شود؟! ملت افغانستان نیز از خود قانون دارند که نباید زیر پا گداشته شود.
این پیمان شاید به نظر بعضیها به نفع افغانستان باشد و به خیال خام آنها نسخه آبادانی مملکت؛ اما واقعیت این است که با یک قطبی شدن جهان و سلطه گری و یکه تازی امریکا، امضای توافقی منصفانۀ کشورها با دولت امریکا خود فریبی خواهد بود. امروزه در دنیا شاهد هستیم که الگو دهی و تهاجم نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی غرب به جوامع دیگر گسترش یافته و اگر جوامعی هم پیدا شوند که از پذیرش سلطه همه جانبۀ امریکا سر باز زنند، تحریمهای سیاسی، اقتصادی و... دامنگیرشان میشود. اما اگر کسی این سلطه را پذیرفت، باید توابع آن را نیز بپذیرد و در کنار ارائه کمکها محصولات فاسد دیگری را نیز وارد کند.
فشارها بر سر بستن پیمان امنیتی در حالیست که افغانستان طی بیش از یک دهۀ گذشته و با حضور نیروهای نظامی از 46 کشور دنیا، هنوز بوی آرامش و امنیت را در خود ندیده است. هرجند آرامشی نسبی در بعضی شهرهای بزرگ به وجود آمده است، ولی با توجه به سرازیر شدن کمکهای میلیاردی جوامع بین المللی و حضور نظامی ناتو در افغانستان، انتظار بر این بود که با گذشت بیش از یک دهه، بحران خاتمه یافته و گروههای تروریستی القاعده و طالبان از بین برده شوند. اما اکنون شاهدهستیم که متأسفانه برخلاف این تصورات گروه القاعده با وجود از بین رفتن بن لادن، همچنان فعال و مخل امنیت جهانی است. گروه طالبان نیز نسبت به چند سال قبل تقویت شده است که یکی از عوامل و دلایل تقویت آن، پذیرش بعضی شرطهای آنان از سوی امریکا و دولت افغانستان میباشد.
کوشش در جهت مذاکرات امریکا و دولت افغانستان با آن گروه و توافق به خواست طالبان با ایجاد نمایندگی سیاسی ابتدا در قطر و حالا در کشور سومی، از عقب نشینیهای نیروهای خارجی در مقابل طالبان است. پس در چنین حالتی و با توجه به باز شدن دربهای گفتگو و کنار آمدن با تروریستان دیروزی، چه نیازی به پیمان امنیتی با امریکا و حضور طولانی مدت سربازان آنان که خطراتی دیگری نظیر احتمال وابستگی دائمی را در پی دارد میباشد؟!
واقعیت این است که اگر دولتهای عضو ناتو طی ده سال گذشته قسمتی از هزینههای نیروهای نظامی مستقر در افغانستان را صرف بازسازی ارتش و پولیس افغانستان مینمودند، اکنون ما یک نیروی مسلح بسیار نیرومند میداشتیم. اما همین اکنون نیز نیرهای ارتش و پولیس کشور این توانائی را دارند تا امنیت مردم را تأمین نمایند. مطمئناً در نبود نیروهای خارجی، مردم مسلمان افغانستان به فرزندان، برادران دلیرشان اطمینان نموده و همکار نیروهای نظامی کشورشان خواهند بود. ولی چنانچه مردم احساس وابستگی به خارجیان را نمایند، نه تنها کمکی به دولت نمی نمایند، بلکه به سرنوشت این نظام نیز بیتفاوت خواهند بود. چون همگان شاهد بودیم که متأسفانه عملکرد نیروهای خارجی در بعضی اوقات خود سبب ناامنی بیشتر گردیده که میتوان به مواردی چون، کشتار کودکان و افراد ملکی بیگناه، توهین به مقدسات و عقائد مسلمانان و توهین به اجساد کشته شدگان اشاره نمود. و در این موارد تنها به یک معذرت بسنده شده است.
پس در چنین حالت نابرابری و در حالی که دولت افغانستان قادر نباشد تا قاتل و یا قاتلین کودکان بیگناه را خود محکمه نماید و در حالی که هر چند وقت یک بار به مقدسات دینی مردم مسلمان افغانستان در داخل کشور و یا در اجتماع امریکا توهین صورت میگیرد، آیا امضای چنین پیمانی به نفع اسلام و مردم مسلمان ما است؟
در آخر خطاب به مسؤولان کشور عرض میداریم که با توجه به موارد ذکر شده و عملکرد نیروهای خارجی طی ده سال گذشته در کشور، پیرامون پیمان امنیتی به عنوان یک مسلمان افغان تصمیم بگیرند. و بدانند که مردم شهید پرور افغانستان با پیمانی که حامیت ملی را نقض کند و غرور افغانان را جریحه دار کند، رضایت ندارند. و دولت مردان کشور نیز باید این مسأله را بدانند که چنانچه آنان بخواهند بر سر پایگاههای دائمی امریکا، سرنوشت مملکت اسلامی ما را به معامله بگیرند، در چنین حالتی مردم غیور ما نظاره گر نخواهند بود و خشم ملت دامن سیاستمداران را نیز خواهد گرفت.
سرمقاله شماره 149 روزنامه انصار
1392/7/28تاریخ:
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/1007