حنیف غفاری
این روزها بارها از کارشکنیهای واشنگتن در مذاکرات هستهای سخن به میان آمده است. ایالات متحده آمریکا به صورتی آشکار نه تنها بیانیه لوزان، بلکه فکت شیت تحریف شده خود در خصوص مذاکرات فروردین ماه/ثور را نیز در حوزههای مختلف زیر پا گذاشته و در فاصله حدود 40 روز تا فرا رسیدن
ضرب الاجل تیرماه در صدد امتیازگیریهای فوق العاده در مقابل امتیازدهیهای ناچیز به کشورمان است. همان گونه که پیش بینی میشد، ایالات متحده آمریکا نه تنها به بیانیه لوزان، بلکه به فکت شیتی دروغین خود در قبال مذاکرات نیز پایبند نمانده و تک تک تعهدات خود و خطوط کلی توافق را زیر پا گذاشته است. این کارشکنی در هر 4 حوزه اساسی و تعیین کنده یعنی " تحقیق و توسعه"،" رفع یکباره و فوری تحریمها"، " بازرسیهای گسترده و سرزده و فراپادمانی" و " فردو" قابل مشاهده است.
پس از انتشار فکت شیت ایالات متحده آمریکا از مذاکرات هستهای، یکبار ارنست مونیز وزیر انرژی دولت اوباما که طی ماههای اخیر به یکی از اصلی ترین طرفهای ما در مذاکرات تبدیل شده است تاکید کرد که با تکمیل توافق نهایی فردو تعطیل خواهد شد.این اظهار نظر تامل برانگیز نشان داد که آمریکا حتی به فکت شیت منتشر شده از سوی خود در خصوص بیانیه لوزان نیز پایبند نبوده و در صدد تعطیلی کامل و صد در صدی فردو است. این موضوع پای میز مذاکرات نیز نمود پیدا کرد. در جریان مذاکرات فشردهای که پس از قرائت بیانیه لوزان در نیویورک و وین برگزار شد، طرف آمریکایی صراحتا استقرار 1046 سانتریفیوژ در فردو را نپذیرفته و بر روی موضوع تعطیلی فردو پافشاری کرده است. در خصوص بازرسیهای فراپادمانی نیز همین طور است. طرف آمریکایی از بازرسیهای نا محدود زمانی و مکانی در ایران و حتی بازرسی از اماکن نظامی سخن گفته و در صدد عبور از خطوط قرمز و غیر قابل تغییر ترسیم شده از سوی ایران برآمده است.
در خصوص رفع تحریمها به صورت همزمان با توافق هستهای نیز طرف مقابل در عمل دبه کرده و رفع تحریمها را منوط به راستی آزمایی آژانس و آن هم در زمانی نامشخص کرده است.در چنین شرایطی، دیگر اعضای 5+1 نیز در عمل با کارشکنی آمریکا همراه شده و واکنشی در خصوص زیاده خواهیهای
غیر قانونی و غیر قابل قبول صورت گرفته صورت نمی دهند. در چنین شرایطی واشنگتن خواستار گذار ایران از خطوط قرمز خود میباشد، خطوط قرمزی که غیر قابل عبور میباشد. در جریان مذاکرات فشردهای که پس از قرائت بیانیه لوزان در نیویورک و وین برگزار شد، طرف آمریکایی صراحتا استقرار حدود 1000 سانتریفیوژ در فردو را نپذیرفته و بر روی موضوع تعطیلی فردو پافشاری کرده است. غربیها با طرح دوباره موضوع فردو قصد دارند در مذاکرات فن بدل زده و در بهترین حالت با بازگشت دوباره به بیانیه لوزان، از این کنش و واکنش مصنوعی به عنوان یک امتیازدهی به ایران یاد کنند. این در حالی است که چشمان بیدار و آگاه ملت ایران و مسئولین نظام بر روی حیله گری طرف مقابل باز است. از سوی دیگر، آمریکا با طرح دوباره موضوع فردو و القای کمبود زمان تا تیرماه، مانع از تمرکز جمهوری اسلامی ایران بر روی موضوع بازرسیها و رفع کامل تحریمها شود.
در خصوص بازرسیهای فراپادمانی نیز همین طور است. طرف آمریکایی از بازرسیهای
نا محدود زمانی و مکانی در ایران و حتی بازرسی از اماکن نظامی سخن گفته و در صدد عبور از خطوط قرمز و غیر قابل تغییر ترسیم شده از سوی ایران برآمده است.
در خصوص بازرسیهای فراقانونی لازم است به نکتهای مهم اشاره کنیم. اینکه میان " دسترسی"،" بازرسی " و " نظارت" تفاوت وجود دارد. اما طرف آمریکایی اساسا علاقهای نسبت به مرزبندی میان این واژگان ندارد. طرف آمریکایی در مواردی که قوانین حقوقی به ضرر آن است دست به تفسیر عامدانه از آنها زده و همه این موارد را در چشم به هم زدنی همسان سازی میکند. اما در مواردی که قوانین به سود اوست، بر روی حرف به حرف و جمله به جمله اساسنامهها و آیین نامههای مکتوب آژانس تمرکز کرده و خود را محق جلوه میدهد. در جریان امضای توافقنامه موقت ژنو در آذرماه 1392 شاهد بودیم که جان کری صراحتا بند 4 معاهده ان پی تی در خصوص حق ذاتی غنی سازی امضا کنندگان این معاهده را نادیده انگاشت و اعلام کرد که ایران حق غنی سازی ندارد! با این حال زمانی که شرایط به ضرر آمریکاست،کاخ سفید به همان بندها و مفاد و تبصرهها استناد میکند تا جمهوری اسلامی ایران را در زمینه استفاده از انرژِی صلح آمیز هستهای بیش از پیش تحت فشار قرار دهد.
اما سوال اصلی اینجاست که در مقابل کارشکنیها و طغیان همه جانبه آمریکا و همراهی مرموزانه و وقیحانه دیگر اعضای 5+1 و خصوصا تروئیکای اروپایی در این صحنه چه باید کرد ؟" اعتماد به آمریکا" پاشنه آشیل ما در مذاکرات هستهای محسوب میشود. هرگونه تاکتیک و گفتار و رفتار ما در قبال مذاکرات هستهای باید در ذیل یک استراتژی کلان به نام " مدیریت رفتار دشمن" تعریف شود. استراتژیهایی مانند " تبدیل دشمن به دوست" در قبال آمریکا منسوخ و باطل میباشد زیرا تضادهای آنتاگونیستی و عمیق و پررنگی که بین ماهیت نظام ما و آمریکا وجود دارد و همچنین سوء سوابق رفتاری واشنگتن در طول دهههای پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و مخصوصا کارشکنیهای آنها طی حدود یکسال و نیم اخیری که مذاکرات هستهای شدت گرفته است، اجازه کمترین اعتماد و خوش بینی ما به طرف مقابل را نمی دهد. با این حال باید از دیگر اعضای 5+1 به غیر از انگلیس ( که متغیری وابسته به آمریکاست) خواست تا مسیر خود را در تقابل با ملت ایران از واشنگتن جدا کنند. از سوی دیگر، باید توصیه برخی منتقدان دلسوز در خصوص نقاط آسیب حقوقی بیانیه لوزان را جدی قلمداد کرد. چنانچه مقام معظم رهبری ایران تاکید فرموده اند، توافقی که به لحاظ حقوقی قاطع، محکم و شفاف نباشد، خطوط قرمز هستهای ما در آن رعایت نشود و متضمن رفع فوری و واقعی تحریمها نباشد توافقی خوب نخواهد بود. نکته دیگر اینکه درست در همین نقطه باید دست به ترسیم آلترناتیوها و جایگزینهای عدم توافق هستهای با اعضای 5+1 زد. همچنین باید جایگاه راهبردی توافق احتمالی یا عدم توافق احتمالی در سیاست خارجی کشورمان به درستی ترسیم شود. بدیهی است که حتی در صورت رسیدن به توافق نهایی، نمی توان از آن به عنوان یک "نقطه ثقل راهبردی" در سیاست خارجی ایران یادکرد زیرا این توافق ممکن است هر لحظه و متعاقب کارشکنی طرف آمریکایی از بین برود، این در حالیست که یک نقطه ثقل حتی به صورت بالقوه نیز امکان تغییر و جابه جایی ندارد. همان گونه که رهبر انقلاب ایران فرموده آن نیاز طرف آمریکایی به توافق با ما اگر بیشتر نباشد کمتر نیست. نباید در هفتههای حساس باقیمانده خود را سرتاپا " نیاز" و دشمن قسم خورده ایران را سرتاپا "ناز" بدانیم. نکته مهمتر اینکه در موضوع بازگشت فوری Snap Back در صورت کارشکنی رقیب، باید آمادگی فوری را داشته باشیم.
این قاعده در خصوص توافق احتمالی با طرف مقابل ( در صورتی که طرف مقابل در بهترین حالت تصمیمات لازم را برای رسیدن به توافق اتخاذ کند و در نهایت سندی مشترک میان طرفین امضا شود ) کار اصلی ایران با آمریکا و دیگر اعضای 5+1 پس از توافق احتمالی تازه آغاز خواهد شد. در این خصوص گارد ما در برابر آمریکا بستهتر و ضریب عدم اعتماد به واشنگتن بیشتر خواهد شد. باید این احتمال قوی و صریح را بدهیم که هر لحظه ممکن است آمریکا با آژانس و برخی دیگر از اعضای 1+5 طرحی مشترک طراحی کرده و در اجرای توافق دبه کند، چنانچه تا الان نیز بارها این کار را صورت داده است. در چنین وضعیتی باید میان قدرت بازگشت ما به فعالیتهای کامل هستهای و افزایش میزان غنی سازی اورانیوم و روند وضع دوباره تحریمها از سوی غرب توازن و تعادل وجود داشته باشد. نکته مهمتر اینکه تا رفع همه ابهامات در خصوص توافق نهایی زیر بار امضای آن نرویم، حتی اگر رسیدن به چنین نقطهای مدتها به طول بیانجامد. آنچه برای ایران اصالت دارد، توافقی عزتمندانه یا عدم توافقی شرافتمندانه است نه ضرب الاجل تیرماه/ تا ماه سرطان.
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/3632