26 دلو سال 1367 خورشیدی، مصادف است با سالروز خروج آخرین گروه از نیروی 110 هزار نفری لشکر 40 ارتش سرخ شوروی پیشین از افغانستان.
در این روز، مردم افغانستان یکی از بزرگترین پیروزیهای خویش را به شور و شادی نشستند و این پیروزی، چنانچه تاریخ، آشکارا و به روشنی شهادت میدهد، تنها محدود به پایان اشغال افغانستان از سوی ارتش متجاوز شوروی پیشین نماند؛ بلکه مرزهای افغانستان را درنوردید و به اضمحلال و سقوط چند ده ساله ایدئولوژی کمونیستی در سراسر جهان از آسیای میانه تا کشورهای اروپای شرقی و امریکای لاتین، منجر شد.
آنچه بر ارج و ارزش و اهمیت این انقلاب تاریخی برای مردم مجاهد و بیگانه ستیز افغانستان میافزاید گسترش الگوی مبارزه و پیکار تاریخ ساز و بیبدیل مردم مجاهد افغانستان در برابر بیگانگان اشغالگر و متجاوز است.
شکست هیمنه و هژمونی ارتش سرخ شوروی در افغانستان و آسیبهای سنگین و شکننده و براندازندهای که این نیروها در افغانستان متحمل شدند، منجر به زنجیرهای از ریزشهای دومینویی نظامها و رژیمهای دست نشانده آن ابرقدرت جهان خوار در سراسر جهان گردید و این امر سرانجام به حاکمیت 70 ساله ایدئولوژی خداستیز مارکسیستی در سراسر کره خاک، پایان داد.
شکست مارکسیزم و فروریختن مبانی نظامهای مبتنی بر این ایدئولوژی کور، یکی از مهم ترین و تاثیرگذارترین قطبهای قدرت در جهان معاصر را از بنیاد فروریخت و شکل گیری جنبشی فراگیر و جهانی بر پایه آموزههای اسلام اصیل را برای جهانیان نوید داد.
با فروریختن کمونیزم خداستیز آنچه به ظاهر توانست به حیات خود ادامه دهد و رؤیای جهان تک قطبی را در سر بپرورد، لیبرالیزم خداگریز بود؛ اما این رؤیا نیز پس از چندی با شکل گیری قدرتی نوظهور؛ اما ریشه دار و مستحکم که منبعث از آموزههای آزادی بخش اسلام و مکتب مبارزه و جهاد و ایستادگی و ایثار بود به کابوسی ترسناک برای جهان خواران خودمحور و خداگریز تبدیل شد.
پرداختن به این موضوع اگرچه از اهمیت قابل توجهی برخوردار است؛ اما نکته مهمتر دیگری که شاید برای بسیاری از جوانان وابسته به نسل پساانقلاب در افغانستان مطرح باشد، بازخوانی و واشکافی نقادانه وضعیتی است که پس از پیروزی مجاهدین در این کشور، شکل گرفت.
این پرسش، پرسش از هستی و هویت انقلابی است که اگر به درستی از آن پاسداشت و مراقبت میشد، بدون تردید یکی از بزرگترین و ماندگارترین رویدادهای قرن 20 محسوب میشد.
فروریختن بنیادهای مستحکم یک ابرقدرت 70 ساله، کاری نیست که تاریخ به آسانی از کنار آن بگذرد.
این در حالی است که در سوی دیگر این جبهه، مردان و زنان فقیر و تهیدستی قرار داشتند که تنها به خاطر خدا و خاک و خدمت به نسلهای آینده در برابر ابرقدرتی که عزم داشت تمام تاریخ پرافتخار این آب و خاک را به سود منافع، اصول و ارزشهای ایدئولوژی کمونیستی مصادره کند به پا خاسته بودند و این، درست همان چیزی است که شگفتیهای انقلاب افغانستان و شکوه و عظمت تاریخی 26 دلو 67 را ارزش و اهمیتی مضاعف میبخشد.
اما باید اعتراف کرد که انقلاب افغانستان با اشتباه گروههای مجاهدین و دخالت و دستبرد سودجویانه قدرتهای منطقه و جهان، ارزش زدایی شد. این چیزی است که امروزه بسیاری از مردم و رهبران مجاهدین که آن روزها فرماندهان پیشتاز جبهات نبرد بودند، آشکارا به آن پی برده و به تلخی به آن اذعان و اعتراف میکنند.
مصادره انقلاب و ارزشها و افتخارات تاریخی و انقلابی مردم افغانستان، سرانجام سبب شد تا مردمی که هرگز با بیگانه، سر سازش نداشتند، برای نجات از گرداب جنگهای خانمان برانداز داخلی به ناگزیر و به مثابه سرکشیدن جام زهری سنگین و مردشکن، به رغم شکست بیگانه ای، دست به دامن بیگانه دیگری ببرند.
بدون تردید این، پرسش و دغدغه نسلی است که خود را وارث و میراث دار بزرگترین و ناشناخته ترین انقلاب قرن میدانند؛ اما هیچگاه هیچکس به آن پاسخی قانع کننده نداده و نخواهد داد.
نتیجه اشتباهات سنگین نیروهای داخلی و مداخلات بیرویه قدرتهای خارجی، در نهایت چیزی شد که بسیاری از فرزندان امروز نسل انقلاب، تصور کنند که جهاد افغانستان با شوروی، اگرچه یک بازنده بزرگ داشت؛ اما هیچ برندهای نداشت.
نویسنده: احسان اله وطندوست
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/3345