نویسنده: اسدالله افشار
آمریکا کشور برگزیده نیست. نه آمریکاییان و نه هیچ ملت دیگری نمی توانند ادعای برتری نسبت به سایر ملل داشته باشند و به بهانههای مختلف سعی در گسترش قلمرو فرمانروایی خود داشته باشند. امروز بیش ازهر زمانی پوچی نظریه استثناگرایی آمریکا ثابت شده است، حتی بزرگ ترین نظریه پردازان اجتماعی و سیاسی آمریکا نیزآن را نفی میکنند. مدعای این قلم دراین زمینه ارائه بخشی ازكارنامه دولتهای آمریكایی است كه به پارهای ازآنهادرذیل اشاره خواهدشد:
1- کشوری که تاکنون به بیش از23 کشور جهان حمله نظامی کرده است ویک بار نیزاز بمب اتمی علیه نوع بشراستفاده کرده به راستی مهد آزادی است؟ کشوری که دردوجنگ خونین عراق وافغانستان دخالت مستقیم داشته ودرمنطقه خاورمیانه مشغول خونریزی و کشتارزنان وکودکان
بی گناه است مهد آزادی است؟!
2- درآمریکاآزادی مطبوعات، بیان واینترنت به بهانههای واهی ازسوی دولت محدود شده است و شهروندان هرروزبا محدودیتهای بیشتری دربهرهگیری ازحقوق وتامین منافع خود روبه رو میشوند. شهروندان آمریکا به اطلاعات آزادانه دسترسی ندارند بلکه همواره برآنها نظارت میشود وهمین نظارتها آنها را محدود میکند.رسانههای آمریکایی بارها تصریح کردهاندکه دولت ازتجهیزات ارتباطاتی پیشرفته برای شنود استفاده میکند و این کار زیر نظرآژانس امنیت ملی آمریکا صورت میگیرد.
3- قانون تبعیض نژادی درآمریکا دههها پیش لغو شده است اما هنوزنیز
رگههای پررنگی ازتبعیض علیه رنگین پوستها صورت میپذیرد.گروههای قومیتی واقلیت درآمریکا با بیکاری فزاینده روبه رو هستند. نرخ بیکاری در آمریکا روبه تزاید است. تبعیض در نظام آموزشی از دیگر موارد نقض حقوق بشردرآمریکاست. به طوری که 33درصد ازسفید پوستان درآمریکا مدرک دانشگاهی گرفتهاند وسهم سیاهپوستان فقط20درصد و سهم گروههای دیگر قومیتی 13درصد است. همچنین پلیس درآمریکا نیزمکررازحقوق خود تخطی کرده و به زورمتوسل میشود ودردهه گذشته شمار گزارشهای مرتبط با افسران خطاکار پلیس درآمریکا 50درصد بیشتر شده است. درهر سال یک میلیون نفرتوسط ایستگاههای پلیس درآمریکا متوقف شده ومورد بازجویی و سئوال قرار میگیرند.
4- دولت آمریکا در شرایطی قرار دارد که به دلیل اقتضائات ناشی از اقتصاد امپریالیستی، طمعورزیهای بیپایان جهانی، حرکت پر شتاب در سیر قهقرایی و سقوطِ حیات خود، برای حفظ بقا راهی جز بسط قدرت و سلطه خود با تکیه بر نیروی نظامی (به عنوان اصلیترین اهرم توانمندی خویش) به منظور بازتولید سرمایه ندارد.به عبارت دیگر، ساختارجامعه و اقتصاد آمریکا به گونهای است که جهت تداوم حیات، نیازمند باز تعریف موقعیت استراتژیک خود در جهان به عنوان مدیر و دارای عنصرهژمونیک است آن هم حول محورمنافع شرکتهای بزرگ مالی خود. سیطرهی نئولیبرالیسم به معنای یورش سرمایه بزرگ انحصاری آمریکایی است که برای بخشی از مردم آمریکا و همه جهانیان چیزی جز جنگ و کشتار بیرحمانه و تشدید بیعدالتیها و فقر و فاصله طبقاتی و یک استبداد ویرانگر و تمامیت طلب لیبرال سرمایهدارانه حاصلی نخواهد داشت.
5- اساسِ منطق نئولیبرالی دردرون کشورهای امپریالیستی برای انبوه فرودستان وعناصردِکلاسه، و خانهخراب، طرح مسئله به صورت انتخاب میان “مرگ” و “زندگی” است و آنها که توانِ مبارزه در میدانِ بیرحمِ مسابقه انباشت سرمایه و استثمار وحشیانه را ندارند باید حذف گردیده و گزینه “مرگ” را برگزینند؛ و همینطور در نظام پر فشار سلطه استکباریای که امپریالیسم نئولیبرال پدید آورده است، ملتها و دولتهایی که قادر به دفاع از هوّیت و تمامیّت ارضی و عزّت ملی خود نباشند، راه و چارهای جز برگزیدن مرگ و نابودی ندارند. نگاهی به شرایط داخلی آمریکا وموقعیت جهانی آن نشان میدهد که عربدهکشیهای میلیتاریستی آن، فریادِ نفس کش طلبیدنِ قلدری پیروز و سرحال نیست؛ بلکه عربدههایِ از سر استیصال غولِ تیرخوردهای است که تصویرپرهراس مرگ اورا به وحشت افکنده و او تنها راه نجات خود را در گرد وخاک کردن و لگد به دیگران زدن و فریادِ بلند قلدرانه (اما از سر ضعف) سر دادن یافته است.
6- ازدیدگاه بسیاری ازصاحب نظران رویکرد نظامی دردیپلماسی فرامرزی آمریکا نشانهای واضح از افول ابر قدرت غرب و ابزاری برای سر پوش نهادن بر بحران همه جانبه جامعه آمریکا و انحراف افکار عمومی داخل و خارج، از واقعیتهای موجود در این زمینه تحلیل میگردد.با بررسی همه جانبه واقعیتهای پیدا و پنهان جامعه آمریکا که به تعبیررهبر معظم انقلاب اسلامی(دچار بحران شدید هویت فرهنگی و شخصیتی بوده و به علت از بین رفتن پایههای اخلاق ازدرون در حال متلاشی شدن میباشد.)(دردیدارنمایندگان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران درخارج ازکشوربامعظم له،11/6/76 ) میتوان به علائم افول حتمی ایالات متحده پی برد، البته باید به این نکته مهم هم اذعان داشت که آمریکا نه تنها یک کشورغربی بلکه آزمایشگاه بارزی ازنزول و انحطاط جامعه مدنی و نهادهای شناخته شده آن در تمدن غرب میباشد.
7- امواج ویران کننده جنایت و خشونت، تجاوز، اعتیاد، ابتذال اخلاقی و فرو پاشی نهاد خانواده و (حرص و طمع مادی، تنزیل اصول معنوی، رشوه خواری،
فساد، فردگرایی، خودخواهی و بالاتر از همه عدم وجود یک مرکز و قدرت معنوی، ایالات متحده را دچار بحرانهای اجتماعی و سیاسی کرده است. البته این واقعیت غیر قابل انکاری است که آمریکا با برخورداری از تکنولوژی پیشرفته، قدرت عظیم نظامی ثروتمندترین کشور دنیاست، اما آنچه بدیهی مینماید این است که ثروتمندترین کشور دنیا به لحاظ گرفتار آمدن در دام فقر معنوی، امروز از غلبه بر بحرانهای عظیم اجتماعی و فرهنگی خود درمانده گشته است.
کورنل وست، استاد دانشگاههاروارد آمریکا نیز با اعتراف به فقر معنوی ملت آمریکا و در اعتراض به سیاستهای اشتباه سردمداران کاخ سفید درزمینههای
فرهنگی اظهارنموده است:(ملتی که دنیا را از نظراقتصادی و نظامی فتح کند ولی روح خود را از دست بدهد چه فایدهای دارد؟)وست، با بیان اینکه شعارهای پیروزمندانه کاخ سفید ووال استریت فریب دهنده است، گفت:(اما با یک نگاه دقیقتربه جامعه درمی یابیم که ما تا چه اندازه مبتلا به فقر فزاینده معنوی، پوچی وخلا اخلاقی هستیم و شمار روزافزون خودکشیها
وبی خانمانیهاوسقط جنینهاخودگواه این فقرمعنوی ماست.)
8- وضعیت کنونی آمریکا حاکی از آن است که مادی گرایی، آرمان گرایی را تحت الشعاع قرار داده و آمریکا خشنترین جامعه درجهان میباشد. وآمار مربوط به قتل و سایر جنایات در کلیه بخشهای این جامعه وحشت آور است.
و تمایلات جنسی نیز به وحشی گری و خشونت کشانده شده است.ارمغان شوم مادی گرایی افراطی، مخاطرات عظیمی است که آسایش را از جامعه آمریکا ربوده است. به همین علت اکنون سرطان جنایت و خشونت، جامعه آمریکا را تهدید میکند.
9- رشد پدیدههایی چون خشونت، جنایت،اعتیاد و... درجامعه بحران زده ایالات متحده درقالب بحرانهای جدیدی تسلسل وار ادامه پیدا کرده و سرمایههای
انسانی این کشور را به ورطه نابودی میکشاند. ازهم گسیختگی معنوی واخلاقی که دامنگیر دانش آموزان و دانشجویان این کشور شده سیرصعودی خود را به سرعت طی میکند. استفاده از مواد مخدر، نوشیدن مشروبات الکلی، حاملگی دختران جوان، خودکشی، تجاوز، دزدی و خشونت، البته یک مورد دیگر که در سالهای اخیر به موارد بالا افزوده و در غالب ایالات آمریکا به عنوان یک معضل اجتماعی مطرح شده، مسلح شدن جوانان دانش آموزبه انواع سلاحهای گرم وبعضا استفاده ازآنها علیه معلمان، کارکنان و دانش آموزان دیگر است.
10- نتایج آخرین نظرخواهی درآمریکا نشان میدهد که 61% مردم این کشور معتقدند مقامات دولت آمریکا فاسد وتقلب کارند. اکثر شركت كنندگان دراین نظرسنجی از عملکرد مقامات دولتی بویژه اعضای کنگره آمریکا ناراضی هستند و معتقدند این افراد امین و درستکار نمی باشند. افشای وضعیت فضاحت بار و فساد مالی و اخلاقی مقامات آمریکایی در چند دهه اخیر و به دفعات مکرر موجبات حذف آنان را از صحنه سیاسی کشور فراهم کرده است چنان که تنها (دردودهه 1970 و1980 پانزده تن ازسران واعضای کنگره آمریکا به علت تخلف قانونی، رشوه خواری، سوء استفاده وفساد،ازسمت خود استعفاداده ویا برکنار شده اند.
فساد پنهان و پیدای دست اندرکاران نظام حاکم برآمریکا تا به آنجا گسترده است که جمیز بیکر وزیر اسبق امور خارجه آمریکا با اشاره به بحران اجتماعی و پیچیده ایالات متحده میگوید:(برای حل بحران اجتماعی آمریکا نخبگان و مسئولان و شخصیتهای سیاسی آمریکا بایستی از خود شروع کنند و کمتر رسوایی اخلاقی و مالی به بار آورند.)
جان كلام:
به رغم تصویرزیبایی که سیاستمداران آمریکایی ازردپای زندگی آمریکایی برای دنیای خارج ترسیم میکنند این رؤیا برای جمع بزرگی از مردم این کشور به صورت یک (کابوس ) درآمده است.واقعیات غیرقابل انکار موجود حاکی ازآن است که انحطاط معنوی و فرهنگی، ازهم گسیختگی اجتماعی و فساد سردمداران آمریکا و...، فروپاشی تدریجی امپراتوری ایالات متحده را تسریع ساخته است. واساسا ازنظربرخی از صاحب نظران؛مسئله این نیست که آیاآمریکا افول میکند یا نه، بلکه سئوال این است که آمریکا آبرومندانه افول میکند و یا با مقاومت لجوجانه و محافظه کارانه خود، ناگهان به ورطه نابودی سقوط میکند.
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/2348